گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر کوثر
جلدششم
[سورة طه ( 20 ): الآیات 72 الی 76




اشاره
قالُوا لَن نُؤثِرَكَ عَلی ما جاءَنا مِنَ البَیِّنات وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقض ما أَنتَ قاض إِنَّما تَقضِ ی هذِه الحَیاةَ الدُّنیا ( 72 ) إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِیَغفِرَ لَنا
خَطایانا وَ ما أَکرَهتَنا عَلَیه مِنَ السِّحرِ وَ اللّه خَیرٌ وَ أَبقی ( 73 ) إِنَّه مَن یَأت رَبَّه مُجرِماً فَإِن لَه جَهَنَّمَ لا یَمُوت فِیها وَ لا یَحیی ( 74 ) وَ مَن
یَأتِه مُؤمِناً قَد عَمِلَ الصّالِحات فَأُولئِکَ لَهُم الدَّرَجات العُلی ( 75 ) جَنّات عَدن تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ مَن
( تَزَکّی ( 76
صفحه : 584
گفتند: تو را بر نشانههاي روشنی که براي ما آمده و بر کسی که ما را آفریده، برنمی گزینیم، پس به هر آنچه حکم میکنی بکن،
( جز این نیست که تو در زندگی دنیا میتوانی حکم کنی ( 72
همانا ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهاي ما و سحري را که تو ما را به آن واداشتی، بیامرزد و خدا بهتر و پایندهتر است
(73)
( آري هر کسی نزد پروردگارش گنهکار برود، براي اوست دوزخ که نه در آن میمیرد و نه زنده میماند ( 74
( و هر کس نزد او مؤمن برود در حالی که کارهاي شایسته انجام داده است، آنان راست درجههاي بالا ( 75
بهشتهاي جاویدان که از زیر آنها جويها جاري است، همیشه در آن جا هستند و این است پاداش کسی که پاکی جسته است
(76)
نکات ادبی
تو را بر نمیگزینیم. از ایثار به معناي مقدّم داشتن کسی یا چیزي بر دیگري. « لن نؤثرك » -1
براي آن است که آنها چندین نشانه از نشانههاي خدا را دیدند، مانند « بیّنات » بیانیّه است و جمع بودن « من البیّنات » در « من » -2
را براي تبعیض گرفت که در این صورت « من » اژدها شدن عصا و خوردن ریسمانهاي آنها و بازگشتن به حالت اولیّه. میتوان
دیدن یک بیّنه هم کافی است.
است. « فاقض » و یا موصوله و مفعول « مدة قضائک » یا مصدریه است یعنی « ما أنت قاض » در « ما » -3
است. « مدة هذه الحیوة » یا « امور هذه الحیاة » در تقدیر « هذه الحیوة » -4
است. « الدرجات » بدل از « جنات عدن » -5
جاي اقامت، بهشت جاودانی. « عدن » -6
پاکی گزید، پاکی ورزید، از تزکیه به معناي طهارت روح. « تزکّی » -7
صفحه : 585
تفسیر و توضیح
صفحه 369 از 409
73 ) قالُوا لَن نُؤثِرَكَ عَلی ما جاءَنا مِنَ البَیِّنات ... در برابر تهدید شدید فرعون، ساحران جملاتی گفتند که دلیل بر فهم - آیات ( 72
بالا و اندیشه بلند آنهاست و به نظر میرسد که آنان افراد دانشمند و متفکري بودند که با دیدن معجزه موسی، به خود آمدند و با
ایمان محکمی که در همان لحظه پیدا کردند، خود را بطور کلی از فرعون و فرعونیان دور ساختند و حاضر شدند که براي حفظ
ایمان تازه یافته خود، هر نوع شکنجهاي را تحمل کنند.
آنها به فرعون گفتند: ما تو را بر نشانههاي روشنی که یافتهایم و بر خداوندي که ما را آفریده ترجیح نمیدهیم و از تهدید تو هم
نمیهراسیم، هر چه میخواهی بکن و هر حکمی که میدهی بده، تو فقط در این دنیا میتوانی حکم بدهی و تصمیم بگیري. یعنی
براي کسی که به خدا و آخرت ایمان دارد، حکم تو بیاهمیت است چون فقط در دنیا نافذ است و در عالم آخرت که زندگی
جاودانهاي خواهد بود، حکم تو هیچ ارزشی نخواهد داشت.
آنها ادامه دادند که ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهاي ما و سحري را که تو ما را به آن مجبور کردي، بیامرزد و خدا بهتر
و پایندهتر است. معلوم میشود که فرعون آنها را به این کار مجبور کرده بوده و آنها بر خلاف میل خود از شهرهاي مختلف به
مرکز آمده بودند.
این که گفتند: خدا بهتر و پایندهتر است، در مقابل سخن فرعون بود که گفت: به زودي خواهید دانست که کدام یک از ما پایندهتر
است، و اینک اینان پاسخ میدهند که این خداست که پایندهتر است.
این تعبیرها ،« اللّه » و « ربّنا پروردگار ما » و « الذي فطرنا کسی که ما را آفرید » : آنها در این جملات، از خدا به سه گونه تعبیر کردند
میتواند دلیلهایی بر ایمان آوردن آنان باشد، یعنی چون ما را آفریده و چون ما را پرورش داده و چون اللّه یعنی صاحب تمام
صفات کمال است، لذا باید به او ایمان بیاوریم. شاید ترتیب این سه تعبیر هم
صفحه : 586
یعنی ذات مستجمع صفات « اللّه » معنادار باشد، چون خدا اول انسان را میآفریند سپس او را پرورش میدهد و آن گاه به عنوان
کمال خود را نشان میدهد.
76 ) إِنَّه مَن یَأت رَبَّه مُجرِماً فَإِن لَه جَهَنَّمَ ... ظاهر این است که این جملات ادامه سخن ساحران نیست بلکه سخن خداوند - آیات 74
است که به مناسبت نقل سخنان ساحران و مقابله آنان با فرعون، بیان شده و تکلیف نهایی فرعون و ایمان آورندگان به موسی را
روشن میکند.
می فرماید: هر کس نزد پروردگارش گنهکار و مجرم برود، براي او جهنم است، نه در آن میمیرد و نه زنده میماند. منظور این
است که اهل جهنم نمیمیرند تا از عذاب خلاصی یابند و زنده بودنشان هم به گونهاي نیست که بتوان به آن زندگی گفت، یعنی
زندگی راحت ندارند.
اما کسی که نزد خدا برود در حالی که مؤمن بوده و کارهاي شایسته انجام داده است، به آنان درجههاي بالایی داده میشود و آن
بهشتهاي پاینده است که از زیر آن جويها روان است و این است پاداش کسی که پاکی ورزد و خود را از پلیدي کفر و گناه دور
کند.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 77 الی 82
اشاره
وَ لَقَد أَوحَینا إِلی مُوسی أَن أَسرِ بِعِبادِي فَاضرِب لَهُم طَرِیقاً فِی البَحرِ یَبَساً لا تَخاف دَرَکاً وَ لا تَخشی ( 77 ) فَأَتبَعَهُم فِرعَون بِجُنُودِهِ
صفحه 370 از 409
فَغَشِیَهُم مِنَ الیَم ما غَشِیَهُم ( 78 ) وَ أَضَ ل فِرعَون قَومَه وَ ما هَدي ( 79 ) یا بَنِی إِسرائِیلَ قَد أَنجَیناکُم مِن عَدُوِّکُم وَ واعَدناکُم جانِبَ
الطُّورِ الأَیمَنَ وَ نَزَّلنا عَلَیکُم المَن وَ السَّلوي ( 80 ) کُلُوا مِن طَیِّبات ما رَزَقناکُم وَ لا تَطغَوا فِیه فَیَحِ ل عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن یَحلِل عَلَیهِ
( غَضَبِی فَقَد هَوي ( 81
( وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُم اهتَدي ( 82
به تحقیق به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه سیر بده، و براي آنان راهی خشک در دریا باز کن که از فرا رسیدن (دشمن)
نترسی و باك نداشته
صفحه : 587
( باشی ( 77
( پس فرعون با سپاهیان خود آنان را تعقیب کرد و آنان را فراگرفت آنچه از دریا فرا گرفت ( 78
( و فرعون قوم خود را گمراه ساخت و هدایت نکرد ( 79
اي بنی اسرائیل، همانا شما را از دشمنتان نجات دادیم و سمت راست کوه طور را وعده گاه شما کردیم و بر شما ترنجبین و
( بلدرچین فرستادیم ( 80
از پاکیزههاي آنچه به شما روزي دادیم بخورید و در آن طغیان مکنید که خشم من بر شما حتمی میشود، و هر کس که خشم من
( بر او حتمی شود، قطعاً هلاك شده است ( 81
( همانا من بر کسی که توبه کند و ایمان داشته باشد و کار شایسته انجام دهد آن گاه راه یابد، آمرزنده هستم ( 82
نکات ادبی
فعل امر از اسراء به معناي سیر در شب. « اسر » -1
در این جا: باز کن. منظور این است که عصا را به دریا بزن تا راهی باز شود. « فاضرب » -2
است. « طریقاً » صفت براي « یبساً » خشک. منظور پیدا شدن خشکی در وسط دریاست. ضمناً « یَبَساً » -3
خبر به معناي انشاء است یعنی نترس. « لا تخاف » -4
دریافتن، فرا رسیدن، ادراك. منظور، رسیدن فرعون به موسی است. « درکا » -5
آنچه آنان را فرا گرفت، آنچه آنان را پوشانید. منظور به هم آمدن دریا بر لشکریان فرعون و غرق شدن آنهاست، و « ما غشیهم » -6
به صورت نکره براي بیان عظمت قضیّه است. « ما غشیهم » تعبیر
.« واعدناکم » مفعول دوم « جانب » -7
نام کوهی در صحراي سینا. « الطور » -8
.« جانب » طرف راست، صفت براي « الایمن » -9
ترنجبین، نوعی شبنم شیرین. «ّ المن » -10
صفحه : 588
بلدرچین. « السّلوي » -11
با کسره حاء، لازم میگردد، حتمی میشود، و اگر با ضمه حاء باشد همان گونه که در برخی از قرائتها آمده به معناي «ّ یحل » -12
حلول کردن و فرود آمدن است.
تفسیر و توضیح
صفحه 371 از 409
تفسیر و توضیح
79 ) وَ لَقَد أَوحَینا إِلی مُوسی أَن أَسرِ بِعِبادِي ... پس از جریان ایمان آوردن ساحران به موسی، فرعون همچنان در کفر - آیات ( 77
عملی نساخت. پس از « فارسل معنا بنی اسرائیل بنی اسرائیل را با ما بفرست » : خود باقی ماند و این درخواست موسی را که گفته بود
مدتها موسی مأموریت یافت که بنی اسرائیل را شبانه از زیر سلطه فرعون خارج کند و به سوي بیت المقدس ببرد.
در این آیات خداوند میفرماید: ما به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه حرکت بده و راه خشکی در دریا براي آنان باز کن
به گونهاي که نه از رسیدن فرعون و سپاهش و نه از غرق شدن در دریا بترسی.
طبق این فرمان، موسی باید بنی اسرائیل را از وسط دریا عبور میداد و براي عبور آنان راهی خشک در آن ایجاد میکرد. موسی
بنی اسرائیل را تا ساحل دریاي سرخ آورد و با معجزه الهی عصاي خود را به دریا زد و آبها از دو طرف به کنار رفتند و راه
خشکی در وسط دریا به وجود آمد و موسی و بنی اسرائیل از آن به سلامت عبور کردند.
فرعون و سپاهش که موسی و بنی اسرائیل را تعقیب میکردند تا کنار دریا آمدند و چون دیدند که در وسط دریا راهی ایجاد شده
و بنی اسرائیل از آن عبور کردند، آنان نیز وارد دریا شدند ولی با ورود آنان آبها از دو طرف به هم آمدند و همگی آنان در دریا
غرق شدند.
بدین گونه فرعون، قوم خود را که همان قبطیان بودند نابود ساخت و آنان را گمراه کرد و دنیا و آخرت آنان را تباه نمود و باعث
هدایت و خوشبختی آنان نشد.
صفحه : 589
این که میفرماید: فرعون آنان را هدایت نکرد، ناظر به سخن فرعون است که به قوم خود گفته بود که من شما را به راه درستی
هدایت میکنم:
قالَ فِرعَون ما أُرِیکُم إِلّا ما أَري وَ ما أَهدِیکُم إِلّا سَبِیلَ الرَّشادِ (غافر/ 29 ) فرعون گفت: من به شما جز آنچه را که درست میدانم
نشان نمیدهم و شما را جز به راه راست هدایت نمیکنم.
82 ) یا بَنِی إِسرائِیلَ قَد أَنجَیناکُم مِن عَدُوِّکُم ... رهایی بنی اسرائیل از دشمن خود فرعون، نعمت بزرگی بود که خداوند - آیات ( 80
به آن قوم ارزانی داشت. در این آیات به این نعمت و نعمتهاي دیگري که خدا به بنی اسرائیل داد اشاره شده است. میفرماید: اي
بنی اسرائیل، ما شما را از دشمنان نجات دادیم و سمت راست کوه طور را وعده گاه شما قرار دادیم و براي شما ترنجبین و بلدرچین
فرستادیم. بدین گونه خداوند آنان را به کنار کوه طور که کوهی در صحراي سیناست و جاي امنی بود، رسانید و در آن جا
غذاهاي لازم را در اختیارشان قرار داد. این غذاها عبارت بودند از ترنجبین و بلدرچین که غذاهاي کاملی بود (درباره من و سلوي
رجوع شود به ذیل آیه 57 از سوره بقره).
پس از یادآوري این نعمتها، به آنها گفته میشود که از پاکیزههاي آنچه به شما روزي دادیم بخورید و در آن طغیان مکنید که
خشم من بر شما حتمی میشود و هر کسی که خشم من بر او حتمی شود، قطعاً هلاك خواهد شد.
توجه کنیم که آنچه خداوند روزي میدهد، به اقتضاي اوّلی، پاکیزه و حلال است و این انسان است که گاهی آن را بر خود ناپاك
و حرام میکند و با ناسپاسی و کفران این نعمتها، سرکشی و طغیان میکند و این یکی از سنتهاي الهی است که اگر کسی یا
قومی نعمتهاي الهی را ناسپاسی کند و دست به طغیان بزند، خشم خدا بر او فرود میآید و آن نعمتها تبدیل به نقمت میشوند.
در عین حال براي این که چنین فرد یا جامعهاي دچار ناامیدي نشود، راه بازگشت هموار است و میتوان با توبه و ایمان و عمل
صالح و انتخاب راه درست باز هم از
صفحه : 590
صفحه 372 از 409
نعمتهاي الهی برخوردار شد، و لذا میفرماید: همانا من بر کسی که توبه کند و ایمان داشته باشد و کار شایسته انجام دهد آن گاه
راه یابد آمرزنده هستم.
پس از بیان توبه و ایمان و عمل صالح اشاره به این دارد که ایمان در صورتی کارساز است که « ثم هدي آن گاه راه یابد » تعبیر
استمرار یابد و ادامه پیدا کند.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 83 الی 89
اشاره
وَ ما أَعجَلَکَ عَن قَومِکَ یا مُوسی ( 83 ) قالَ هُم أُولاءِ عَلی أَثَرِي وَ عَجِلت إِلَیکَ رَب لِتَرضی ( 84 ) قالَ فَإِنّا قَد فَتَنّا قَومَکَ مِن بَعدِكَ
وَ أَضَلَّهُم السّامِرِيُّ ( 85 ) فَرَجَعَ مُوسی إِلی قَومِه غَضبانَ أَسِفاً قالَ یا قَوم أَ لَم یَعِدکُم رَبُّکُم وَعداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَیکُم العَهدُ أَم أَرَدتُم أَن
یَحِ ل عَلَیکُ م غَضَب مِن رَبِّکُم فَأَخلَفتُم مَوعِدِي ( 86 ) قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلکِنا وَ لکِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِینَۀِ القَوم فَقَذَفناها
( فَکَذلِکَ أَلقَی السّامِرِيُّ ( 87
فَأَخرَجَ لَهُم عِجلًا جَسَداً لَه خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُم وَ إِله مُوسی فَنَسِیَ ( 88 ) أَ فَلا یَرَونَ أَلاّ یَرجِع إِلَیهِم قَولًا وَ لا یَملِک لَهُم ضَ  را وَ لا
( نَفعاً ( 89
( اي موسی، چه چیزي تو را وادار کرد که از قوم خود پیشی گیري! ( 83
گفت:
( اینک آنان به دنبال من هستند و من پروردگارا به سوي تو پیشی گرفتم تا خشنود باشی ( 84
( گفت: همانا ما پس از تو قوم تو را آزمایش کردیم و سامري گمراهشان کرد ( 85
پس موسی خشمناك و اندوهگین به سوي قوم خود بازگشت، گفت: اي قوم من، آیا پروردگار شما به شما وعده نیکویی نداده
بود!
( آیا مدّت این پیمان بر شما طول کشید یا خواستید که خشمی از پررودگارتان بر شما حتمی شود که وعده مرا خلاف کردید! ( 86
گفتند: ما با اراده خود وعده تو را خلاف نکردیم و لیکن بارهایی از زیور آن قوم (قوم فرعون) بر ما تحمیل شد پس آنها را
( انداختیم پس سامري چنین القا کرد ( 87
پس براي آنان گوسالهاي را که جسدي بود بیرون آورد که او را صدایی بود، پس گفتند: این
صفحه : 591
( خداي شما و خداي موسی است پس (خداي واقعی را) فراموش کرد ( 88
( آیا نمیدیدند که سخنی به آنان باز نمیگرداند و براي آنان زیان و سودي ندارد! ( 89
نکات ادبی
تورا به شتاب واداشت، پیشی گرفتی. « اعجلک » -1
خبر است. « اولاء » مبتدا و « هم » حال و یا خبر بعد از خبر است و یا « علی اثري » مبتدا و خبر و « هم اولاء » -2
با فتحه اول و کسره آن، دنبال، پی. « اثر » -3
آزمودیم، امتحان کردیم. « فتنّا » -4
صفحه 373 از 409
.« اسف » صفت مشبهه از « اسِفاً » و « غضب » صفت مشبهه از « غضبان » -5
منظور این است که ما مالک کار خود نبودیم و از خود .« ملک یملک » مصدر از « ملک » . با اراده خود، با اختیار خود « بملکنا » -6
اختیاري نداشتیم.
به معناي بار، سنگینی. « وزر » جمع « اوزار » -7
است و جسد به جثّه بیروح گفته میشود. « عجلا » بدل از « جسدا » -8
صداي بلند مانند صداي گاو. « خُوار » -9
به سامري یا به موسی بر میگردد. « فنسی » -10 ضمیر
تفسیر و توضیح
85 ) وَ ما أَعجَلَکَ عَن قَومِکَ یا مُوسی ... به دنبال وعدهاي که خداوند با بنی اسرائیل گذاشت که آنها به سوي جانب -83» آیات
راست کوه طور بیایند، موسی از قوم خود جدا شد و با شتاب به سوي کوه طور آمد. قرار بر این بود که موسی همراه با هفتاد نفر از
قوم خود که آنها را برگزیده بود، به کوه طور بیایند ولی موسی به تنهایی آمد، خطاب رسید که اي موسی، چه چیز تو را وادار کرد
که با شتاب از قوم خود پیشی بگیري و به
صفحه : 592
تنهایی بطور بیایی! موسی گفت: خدایا، قوم من به دنبال من است و آنها به زودي به من ملحق خواهند شد و این که من شتاب
کردهام براي جلب رضایت توست.
موسی به علت علاقه شدیدي که به ملاقات و گفت و گوي پروردگار خود داشت از قوم خود پیشی گرفته بود و در این بیان ضمن
آن که از آمدن قریب الوقوع قوم خود خبر میدهد، شدّت علاقه خود را نسبت به ملاقات خداوند بیان میکند.
گفته شده که قرار بود همه بنی اسرائیل به کوه طور بیایند، ولی این سخن، ناصواب مینماید بلکه برگزیدگانی از آنها که هفتاد نفر
بودند وعده ملاقات داشتند و لذا موسی برادر خود هارون را جانشین خود در میان قوم قرار داده بود (رجوع شود به آیه 124 از
سوره اعراف).
89 ) قالَ فَإِنّا قَد فَتَنّا قَومَکَ مِن بَعدِكَ ... هنگامی که موسی بطور آمد و اظهار داشت که قوم من هم در پی من هستند، - آیات ( 85
خداوند به او خبر داد که پس از جدا شدن او از قومش چه اتفاق ناگواري افتاده است و سامري قوم او را گمراه کرده و گوسالهاي
را به عنوان خدا معرفی نموده است و این آزمایشی بوده که خداوند از قوم به عمل آورده است.
خداوند به موسی فرمود: ما پس از تو قوم تو را آزمودیم و سامري آنان را گمراه کردیم. وقتی موسی این خبر را شنید، بسیار
ناراحت شد و خشمناك و اندوهگین به سوي قوم خود بازگشت و با عتاب به آنان گفت: اي قوم من، آیا پروردگارتان وعده
نیکویی به شما نداد! آن وعده این بود که تورات و احکام زندگی را بر بنی اسرائیل نازل کند، و آیا مدت جدایی من از شما طول
کشید یا خواستید که غضب خدا شما را فرا گیرد و لذا وعدهاي که با من داشتید زیر پا گذاشتید!
قوم او گفتند که ما با اختیار و توان خود وعده خلافی نکردیم، یعنی ما سر خود این کار را نکردیم بلکه حادثهاي پیش آمد و ما
وادار به این کار شدیم. آن گاه آنان حادثه را چنین تعریف کردند که ما زیورها و طلاهایی که متعلق به قوم فرعون بود با خود
داشتیم و ما وادار به حمل آنها شده بودیم. شاید هواي نفس و مال دوستی آنها را وادار
صفحه : 593
کرده بود که موقع حرکت از مصر مقداري از طلاهاي قبطیان را با خود همراه بیاورند. به هر حال آنها گفتند که ما آن طلاها را در
صفحه 374 از 409
آتش انداختیم. شاید علت این کار پشیمانی از برداشتن مال دیگران بود و یا با اشاره سامري این کار را کردند و سامري نیز طلاهاي
خود را به آتش انداخت و از این طلاها جسد بیجان گوسالهاي را ساخت که از آن صدایی شنیده میشد.
سامري و هم دستان او گفتند که این گوساله خداي شما و خداي موسی است و موسی فراموش کرده بود که آن را بگوید. ممکن
است جمله (فنسی فراموش کرد) مربوط به سامري باشد، یعنی سامري این کار را کرد و خداي واقعی را از یاد برد. پس از نقل این
جریان در ردّ کار نابخردانه سامري و پرستش گوساله، میفرماید:
آیا آنان نمیدیدند که آن گوساله سخنی به آنان نمیگوید و مالک زیان و سودي بر آنان نیست! یعنی آیا آنان اندیشه خود را به
کار نمیبردند که موجود بیجانی که هیچ سود و زیانی نمیرساند و حتی توانایی سخن گفتن ندارد شایسته پرستش نیست! این چه
حماقتی است!
طبق این آیات و آیه 148 از سوره اعراف، سامري مجسمه گوساله را از طلا ساخت و این طلاها همان زیورهایی بود که بنی اسرائیل
از قبطیان به امانت گرفته بودند و یا از آنان ربوده بودند. سامري که به ظاهر ایمان آورده بود و از قومی بود که گوساله پرست
بودند، از غیبت موسی و حماقت مردم سوء استفاده کرد و از آن طلاها گوسالهاي ساخت و با استفاده از یک سلسله عملیات فیزیکی
یا مکانیکی کاري کرد که از آن مجسمه صداي گاو شنیده شود. این یک نوع شعبده و استفاده از حقههایی بود که به کار برد تا
مردم گمان کنند که آن مجسمه طلایی شعور و حرکت دارد و لذا از خود صدایی در میآورد. البته به طوري که در آیات بعدي
آمده سامري مدعی شد که مشتی از خاك پاي رسول را گرفته و آن را به آن جسد زده و لذا آن جسد به صدا در آمده است.
توضیح این مطلب در تفسیر آیات بعدي خواهد آمد.
بدون شک، مردم عامی که به معرفت دینی نرسیدهاند و دستگاه اندیشه آنان تعطیل
صفحه : 594
شده است، خیلی زود تحت تأثیر ترفندهاي حقه بازان دغلکار قرار میگیرند. وقتی گروهی سگ و طلاي بیجان را که حتی
صدایی هم از آنها شنیده نمیشد به عنوان بت میپرستیدند، شگفتآور نیست که گروه دیگري مجسمهاي را که از طلا ساخته شده
و از آن صدایی هم در میآید، مورد پرستش قرار دهند.
قرآن در این آیات و آیات سوره اعراف که این جریان را نقل میکند، میپرسد که آیا آنان نمیدیدند که آن جسد با آنان سخن
نمیگوید! یعنی مجرد بلند شدن یک صداي نامفهوم که چیزي را ثابت نمیکند. اگر سامري راست میگوید، آن گوساله با مردم
سخن بگوید و میدانیم که او نمیتوانست کاري کند که گوساله سخن بگوید و نیز اگر سامري راست میگوید، آن گوساله به
دوستانش سودي برساند و به دشمنانش آسیبی بزند در حالی که همه میدانستند و میدیدند که چنین کاري امکان ندارد.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 90 الی 98
اشاره
وَ لَقَد قالَ لَهُم هارُون مِن قَبل یا قَوم إِنَّما فُتِنتُم بِه وَ إِن رَبَّکُم الرَّحمن فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمرِي ( 90 ) قالُوا لَن نَبرَحَ عَلَیه عاکِفِینَ حَتّی
یَرجِعَ إِلَینا مُوسی ( 91 ) قالَ یا هارُون ما مَنَعَکَ إِذ رَأَیتَهُم ضَلُّوا ( 92 ) أَلاّ تَتَّبِعَن أَ فَعَصَیتَ أَمرِي ( 93 ) قالَ یَا بنَ أُم لا تَأخُذ بِلِحیَتِی وَ لا
( بِرَأسِی إِنِّی خَشِیت أَن تَقُولَ فَرَّقتَ بَینَ بَنِی إِسرائِیلَ وَ لَم تَرقُب قَولِی ( 94
( قالَ فَما خَطبُکَ یا سامِرِيُّ ( 95 ) قالَ بَصُ رت بِما لَم یَبصُ رُوا بِه فَقَبَضت قَبضَۀً مِن أَثَرِ الرَّسُول فَنَبَذتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَت لِی نَفسِی ( 96
قالَ فَاذهَب فَإِن لَکَ فِی الحَیاةِ أَن تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِن لَکَ مَوعِداً لَن تُخلَفَه وَ انظُر إِلی إِلهِکَ الَّذِي ظَلتَ عَلَیه عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّه ثُمَّ
صفحه 375 از 409
( لَنَنسِفَنَّه فِی الیَم نَسفاً ( 97 ) إِنَّما إِلهُکُم اللّه الَّذِي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَسِعَ کُل شَیءٍ عِلماً ( 98
و به تحقیق، هارون پیشتر به آنان گفته بود که اي قوم من، به راستی که به سبب آن (گوساله) آزمایش شدید و همانا پروردگار
شما خداي رحمان است،
صفحه : 595
( پس مرا پیروي کنید و فرمان مرا اطاعت کنید ( 90
( گفتند: ما همچنان پرستندگان او خواهیم بود تا موسی به سوي ما باز گردد ( 91
(موسی) گفت:
( اي هارون، وقتی آنها را دیدي که گمراه شدند، چه چیزي تو را باز داشت ( 92
( که از من پیروي کنی! آیا از فرمان من سرپیچی کردي! ( 93
گفت: اي پسر مادر؟ نه ریش مرا بگیر و نه سرم را، همانا من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی انداختی و سخن مرا
( رعایت نکردي ( 94
(موسی) گفت:
( اي سامري، کار تو چیست! ( 95
گفت: چیزي را که آنها ندیدند من دیدم، پس مشتی از ردّ پاي فرستاده (خدا) برداشتم و آن را انداختم و این چنین نفس من مرا
( فریب داد ( 96
گفت: پس برو که تو را در زندگی چنین باشد که بگویی: (با من) تماس نگیرید؟ و همانا براي تو وعدهاي است که هرگز از آن
( تخلّف نکنی و به معبود خود که آن را پیوسته میپرستی بنگر، البته آن را خواهیم سوزانید آنگاه آن را در دریا میاندازیم ( 97
( همانا معبود شما تنها خداست که معبودي جز او نیست. او از نظر دانش همه چیز را فرا گرفته است ( 98
نکات ادبی
پیوسته این کار را میکنیم، هرگز از این کار دست بر نمیداریم. « لن نبرح » -1
از عکوف به معناي ملازمت و منظور از آن در این جا ملازمت در عبادت است. « عاکفین » -2
« منع » بعد از فعل « لا» زاید بودن « ما منعک من اتباعی » : زایده است و تقدیر آن چنین است « لا» ان، مصدریه و « ان لا تتّبعن » -3 در
زاید « لا» گرفت که در این صورت « حمل » میتوان منع را در این گونه موارد به معناي .« شایع است، مانند: ما منعک ان لا تسجد
.« ما حملک ان لا تتبعنی » : نمیشود
.« إبن أمّ » اي پسر مادر. در این سوره در رسم الخط سرهم نوشته شده ولی در سوره اعراف جدا نوشته شده به صورت « یا بنؤم » -4
صفحه : 596
بر سر آن هم میآید. « تقول » و کلمه « فرّقت » رعایت نکردي، ملاحظه نکردي، این جمله عطف است به « لم ترقب » -5
کار مهم. « خطب » ! کار تو چیست « ما خطبک » -6
آرایش داد، جلوهگر نمود. « سوّلت » -7
این است که میگوید: با من تماس نگیرید. « لا مساس » مصدر از باب مفاعله و منظور از « مساس » -8
بود و طبق یک قاعده یکی از دو « ظللت » از افعال قلوب است که دلالت بر دوام و پیوستگی یک کار دارد و اصل آن « ظلت » -9
.« مسست » در « مست » و ،« احسست » در « احست » : حرف همجنس حذف شده مانند
صفحه 376 از 409
به معناي انداختن در پراکنده نمودن. « نسف » البته میاندازیم از «ّ لننسفن » -10
تفسیر و توضیح
91 ) وَ لَقَد قالَ لَهُم هارُون مِن قَبل ... بنی اسرائیل در غیاب موسی فریب سامري را خوردند و گوساله ساخته و پرداخته - آیات ( 90
او را پرستش کردند و این در حالی بود که هارون برادر موسی در میان آنان بود. هارون تلاش زیادي کرد که آنان را از این
انحراف بزرگ باز دارد ولی تلاشهاي او سودي ندارد.
این دو آیه گفت گوي هارون با آن قوم را پیش از آمدن موسی نقل میکند، به این صورت که هارون پیشتر به آنان گفت: اي
قوم من، همانا شما با آن گوساله آزمایش شدید و بدانید که پروردگار شما خداي رحمان است و از من پیروي کنید و فرمان مرا
اطاعت کنید.
این که مسئله گوساله سامري یک آزمایش الهی بود، هم در کلام هارون آمده و هم در آیات پیش در سخن خداوند بیان شده
است، و اساساً این یکی از سنّتهاي خداست که مردم را با وسایل گوناگون آزمایش میکند تا آنان که ایمان محکم و درستی
دارند شناخته شوند و معلوم گردد که تنها با گفتن این که ایمان دارم کار تمام
صفحه : 597
نمیشود.
أَ حَسِبَ النّاس أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا یُفتَنُونَ (عنکبوت/ 2) آیا مردم پنداشتهاند که همین که بگویند ایمان آوردهایم رها
میشوند و آزمایش نمیشوند!
چیزي که هست این است که آزمایشهاي الهی گوناگون است و این بار قوم موسی با گوساله سامري آزمایش شدند و بیشتر آنان
از این آزمون سربلند بیرون نیامدند.
در برابر سخنان روشنگرانه هارون آنان گفتند: ما همچنان این گوساله را پرستش خواهیم کرد تا موسی برگردد.
باید گفت که زمینه این کار از پیش در میان بنی اسرائیل وجود داشت. آنان میخواستند خدایی را بپرستند که قابل لمس و قابل
رؤیت باشد و لذا یک بار از موسی درخواست کردند که خدا را به آنان نشان دهد و یک بار پس از دیدن گروهی بت پرست، به
موسی گفتند که براي ما هم خدایی مانند خداي آنان ارائه بده.
وَ إِذ قُلتُم یا مُوسی لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَي اللّهَ جَهرَةً (بقره/ 55 ) و هنگامی که گفتید: اي موسی، به تو ایمان نمیآوریم مگر این که
خدا را آشکارا ببینیم.
قالُوا یا مُوسَی اجعَل لَنا إِلهاً کَما لَهُم آلِهَۀٌ (اعراف/ 138 ) گفتند: اي موسی، براي ما معبودي قرار بده همان گونه که آنان معبودهایی
دارند.
94 ) قالَ یا هارُون ما مَنَعَکَ إِذ رَأَیتَهُم ضَ لُّوا ... وقتی موسی خشمناك به سوي قوم خود برگشت و گوساله پرستی قوم - آیات ( 92
خود را دید، خطاب به هارون گفت:
وقتی دیدي آنان گمراه شدند، چه چیزي سبب شد که از من پیروي نکنی! آیا از فرمان من سرپیچی کردي!
خشم موسی بر هارون آن چنان شدید بود که سر هارون را گرفت و به سوي خود کشید (اعراف/ 150 ) و این از آن جهت بود که
او پیش از جدایی از قوم خود، هارون را جانشین خود قرار داده بود و سفارشهاي لازم را به او کرده بود و از این که راه
صفحه : 598
مفسدان را برود به او هشدار داده بود:
صفحه 377 از 409
وَ قالَ مُوسی لِأَخِیه هارُونَ اخلُفنِی فِی قَومِی وَ أَصلِح وَ لا تَتَّبِع سَبِیلَ المُفسِدِینَ (اعراف/ 142 ) موسی به برادرش هارون گفت:
جانشین من در میان قوم من باش و اصلاح کن و راه مفسدان را پیش نگیر.
با این سفارش اکنون میدید که با حضور هارون، قوم او گمراه شدهاند و از این رو به هارون خشم گرفت و این سخنان را گفت.
هارون در پاسخ موسی گفت: اي پسر مادرم؟ نه ریش مرا بگیر و نه سرم را؟ میترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی
انداختی و سخن مرا رعایت نکردي.
منظور هارون این بود که اگر در برابر سامري اقدام تندي میکرد، بنی اسرائیل دچار دودستگی و اختلاف میشدند و این چیزي بود
که موسی از آن ناراحت میشد.
98 ) قالَ فَما خَطبُکَ یا سامِرِيُّ ... موسی پس از درگیري با هارون رو به سامري کرد و گفت: این چه کاري بود که تو - آیات ( 95
کردياي سامري!
او در پاسخ موسی دو مطلب بیان کرد: یکی این که چگونه توانسته است کاري بکند که جسد بیجان گوساله بدهد و دیگر این که
انگیزه او براي این کار چه بوده است!
در این جا همان دانستن « بصیرت » مطلب اول را چنین بیان کرد که او چیزي را میدانسته که دیگران آن را نمیدانستند و منظور از
است. او ادامه داد که من مشتی از زیر پاي آن فرستاده را گرفتم و آن را انداختم (و گوساله به صدا در آمد).
یا جبرئیل بود و یا خود موسی، و در هر دو صورت او میخواسته با این سخن کار خود را اعجاز « الرسول فرستاده » منظور سامري از
گونه جلوه دهد و به صدا در آمدن مجسمه طلایی گوساله را تأثیر خاك زیر پاي جبرئیل یا موسی قلمداد کند، ولی این یک ادعا
بود و گرنه خاك زیر پاي رسول اگر هم تأثیري در کائنات داشته باشد در جهت هدایت مردم تأثیر میگذارد. و همان گونه که
پیشتر گفتیم، سامري با استفاده از حیله
صفحه : 599
میکانیکی و فیزیکی و حرکت دادن باد در آن مجسمه، آن را به صدا در آورد.
بنابراین، در این جا باید ظاهر آیه را گرفت و آن را ترفند دیگري از سامري دانست که میخواست موسی را فریب بدهد. و این که
برخی از مفسران سخن سامري را بر خلاف مفهوم ظاهري آن معنا کردهاند، کار درستی نکردهاند.
مطلب دوم سامري این بود که نفس من مرا فریب داد، یعنی میخواستم خودنمایی کنم و توجه مردم را به سوي خود جلب کنم.
موسی به سامري نفرین کرد و گفت: برو که در زندگی چنین باشی که بگویی با من تماس مگیرید: یعنی چنان در میان مردم
مطرود و رانده شده باشی که هیچ کس با تو تماس نگیرد و به مرحلهاي برسی که خودت به مردم بگویی که با من تماس نگیرید. و
در آخرت هم وعده گاهی داري که از آن تخلف نخواهی کرد، یعنی قطعاً در آخرت به سزاي اعمال خود خواهی رسید.
موسی اضافه کرد: اکنون به خداي خودت که آن را پرستش کردي یعنی همان گوساله بنگر که ما آن را میسوزانیم و سپس به
دریا میاندازیم.
و این نهایت ابراز نفرت موسی از آن گوساله کذایی بود. و سوزاندن و به دریا انداختن آن، براي این بود که اثري که آن گوساله
در مردم گذاشته بود از میان برود.
پس از این گفتگو، خطاب به بنی اسرائیل کرد و گفت: همانا خداي شما همان خدایی است که خدایی جز او نیست و دانش او
همه چیز را فرا گرفته است.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 99 الی 104
صفحه 378 از 409
اشاره
کَذلِکَ نَقُصُّ عَلَیکَ مِن أَنباءِ ما قَد سَبَقَ وَ قَد آتَیناكَ مِن لَدُنّا ذِکراً ( 99 ) مَن أَعرَضَ عَنه فَإِنَّه یَحمِل یَومَ القِیامَۀِ وِزراً ( 100 ) خالِدِینَ
فِیه وَ ساءَ لَهُم یَومَ القِیامَۀِ حِملًا ( 101 ) یَومَ یُنفَخ فِی الصُّورِ وَ نَحشُرُ المُجرِمِینَ یَومَئِذٍ زُرقاً ( 102 ) یَتَخافَتُونَ بَینَهُم إِن لَبِثتُم إِلاّ عَشراً
(103)
( نَحن أَعلَم بِما یَقُولُونَ إِذ یَقُول أَمثَلُهُم طَرِیقَۀً إِن لَبِثتُم إِلاّ یَوماً ( 104
این چنین از اخبار پیشین بر تو حکایت میکنیم، و به تحقیق ما از جانب خود
صفحه : 600
( به تو قرآنی دادهایم ( 99
( هر کس از آن روي گرداند، همانا او روز قیامت بار سنگینی حمل خواهد کرد ( 100
( همواره در آن (عذاب) خواهند بود و براي آنان در روز قیامت چه بدباري است ( 101
( همان روزي که در صور دمیده میشود و در آن روز گنهکاران را کبود چشم محشور کنیم ( 102
( پنهانی میگویند: شما جز ده (روز) درنگ نکردهاید ( 103
( ما به آنچه میگویند داناتریم هنگامی که نیک روشترین آنان گوید: شما جز یک (روز) درنگ نکردهاید ( 104
نکات ادبی
داستان دیگري به داستان موسی تشبیه شده است. « کذلک » -1 در
در این جا به معناي قرآن و احکام و معارف آن است. « ذکرا » -2
بر میگردد. « ذکر » به « عنه » -3 ضمیر
بار سنگین، کنایه از بار گناه. « وزرا » -4
و ناظر به معناي آن است که جمع میباشد اگر چه لفظ آن مفرد است. « یحمل » حال از فاعل « خالدین » -5
است. « بئس » از افعال ذمّ و به معناي « ساء » -6
کبود چشم، کنایه از کم سویی چشم و نابیناشدن مجرمان. « زُرقاً » -7
پنهانی و از سر ترس و هراس با هم صحبت میکنند. « یتخافتون » -8
است. « یوم » که در آیه بعدي آمده، ممیّز آن همان « یوما » ذکر نشده ولی به قرینه « عشرا » -9 ممیّز
نمونه در خوبی. « أمثل » . بهترین آنها « أمثلهم » -10
تفسیر و توضیح
101 ) کَذلِکَ نَقُصُّ عَلَیکَ مِن أَنباءِ ما قَد سَبَقَ ... پس از بیان تفصیلی - آیات ( 99
صفحه : 601
داستان موسی، اظهار میدارد که به همین سیاق از اخبار پیشین بر تو حکایت میکنیم، یعنی داستانهاي دیگري هم از پیشینیان و
امتهاي گذشته در اختیار تو قرار خواهیم داد. یک نمونه آن داستان آدم است که چند آیه بعد ذکر خواهد شد.
نقل این داستانها علاوه بر این که تسلایی براي پیامبر اسلام (ص) خواهد بود و او را در کار خود استوارتر خواهد کرد، نکات
صفحه 379 از 409
آموزنده تربیتی فراوانی را در بر دارد که در جهت اصلاح و تربیت جامعه مفید خواهد بود.
این موضوع تنها بخشی از عنایتهاي خداوند نسبت به پیامبر اسلام (ص) است. بخش مهم دیگر این که خدا به او قرآن را عطا
دادیم که مایه « ذکري » کرده که شامل احکام و معارف بلند و ریشهاي است. از این رو میفرماید: به تحقیق ما به تو از جانب خود
تذکّر و پند آموزي است. منظور از ذکر در این جا همان قرآن است که مایه هدایت بشر و روشنگر راه اوست. در قرآن بارها کلمه
به قرآن اطلاق شده و مفهوم آنها این است که قرآن یادآور حقایقی است که در فطرت و عقل انسان به « تذکره » و « ذکري » و « ذکر »
ودیعت گذاشته شده است.
در واقع کار مهم پیامبران این است که پردههاي جهل و خود پرستی و جاه طلبی را از مقابل فطرت و عقل بشر کنار میزنند و آنها
را به واقعیت بیپیرایه خود برمیگردانند و به کمک پیامبر درونی او که همان عقل و فطرت است، او را به اندیشیدن درست وامی
دارند. و این معناي ذکر و یاد آوري است که انبیا موظف به انجام آن هستند.
در آیات بعدي از سرنوشت شوم کسانی که از قرآن و یاد آوريهاي آن روي برمیگردانند، خبر میدهد، به این بیان که هر کسی
از قرآن رویگردان شود، در روز قیامت بار سنگینی برخواهد داشت. منظور از آن، بار گناه است که اعراض کنندگان از قرآن حمل
خواهند کرد و عواقب وخیم آن را خواهند دید و پیوسته در آن خواهند بود و عذاب الهی همیشه دامنگیر آنان خواهد گشت و به
راستی در قیامت، بار گناه چه بار بدي است؟
صفحه : 602
104 ) یَومَ یُنفَخ فِی الصُّورِ وَ نَحشُرُ المُجرِمِینَ یَومَئِذٍ زُرقاً ... روز قیامت همان روزي است که در آن روز در شیپور - آیات ( 102
دمیده خواهد شد. منظور از شیپور یا صور همان صور اسرافیل است که حقیقت آن بر ما روشن نیست، همین قدر با توجه به آیات
قرآن و روایات میدانیم که اسرافیل دو بار در آن خواهد دمید، بار اول تمام ساکنان زمین بیهوش خواهند شد و بار دوّم که با فاصله
معیّنی دمیده میشود همه انسانها زنده خواهند شد و از قبرها بیرون خواهند آمد و این آغاز روز قیامت است، نظیر:
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَ َ ص عِقَ مَن فِی السَّماوات وَ مَن فِی الأَرض إِلّا مَن شاءَ اللّه ثُم نُفِخَ فِیه أُخري فَإِذا هُم قِیام یَنظُرُونَ (زمر/ 68 ) و در
صور دمیده میشود، پس هر کس که در آسمانها و زمین است بیهوش شود جز آنچه خدا بخواهد، سپس بار دیگر در آن دمیده
شود، پس ناگهان آنان ایستاده باشند در حالی که مینگرند.
پس از دمیده شدن در صور، همه مردم براي حضور در صحنه قیامت برانگیخته میشوند و هر گروهی حالت خاصی پیدا میکنند.
در ادامه آیه مورد بحث میفرماید: و مجرمان را در آن روز، کبود چشم محشور میکنیم. ظاهر این است که منظور از کبودي چشم
در این آیه همان کوري است، و کبودي چشم کنایه از رفتن نور چشم است. کور محشور شدن برخی از گنهکاران در روز قیامت
در آیه دیگري به صراحت ذکر شده است:
وَ نَحشُرُه یَومَ القِیامَۀِ أَعمی (طه/ 124 ) و او را در روز قیامت کور محشور میکنیم.
وَ نَحشُرُهُم یَومَ القِیامَۀِ عَلی وُجُوهِهِم عُمیاً وَ بُکماً وَ صُ  ما (اسراء/ 97 ) و آنان را در روز قیامت بر صورت هایشان کوران گنگان و
کران محشور میکنیم.
پس از آن که مجرمان از قبرها برانگیخته شدند و قیامت برپا گردید، آنان از ترس آن حالتی که پیش آمده و از هول روز قیامت با
یکدیگر پنهانی صحبت میکنند و از
صفحه : 603
جمله میگویند: ما جز ده روز در دنیا درنگ نکردهایم. این سخن در مقام مقایسه دنیا و قیامت از آنها صادر میشود، یعنی زندگی
دنیا در مقایسه با عالم آخرت ده روز بیش نبوده است و برخی از آنها که بهتر از دیگران میاندیشند، اظهار میدارند که ما جز یک
صفحه 380 از 409
روز در دنیا درنگ نکردهایم، یعنی در مقایسه دنیا و آخرت، زندگی دنیا ده روز هم به حساب نمیآید و باید آن را یک روز به
حساب آورد.
خداوند در این آیه مقایسه دوم را بهتر از مقایسه اول میشمارد و گوینده آن را بهتر از دیگران معرفی میکند و در عین حال
میفرماید: ما به آنچه آنها میگویند داناتریم.
در برخی از آیات، زندگی دنیا در مقایسه با آخرت فقط یک لحظه به حساب آمده است:
وَ یَومَ یَحشُرُهُم کَأَن لَم یَلبَثُوا إِلّا ساعَۀً مِنَ النَّهارِ (یونس/ 45 ) و روزي که آنان را محشور میکند گویا که جز لحظهاي از روز
درنگ نکردهاند.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 105 الی 114
اشاره
وَ یَسئَلُونَکَ عَن الجِبال فَقُل یَنسِفُها رَبِّی نَسفاً ( 105 ) فَیَذَرُها قاعاً صَف َ ص فاً ( 106 ) لا تَري فِیها عِوَجاً وَ لا أَمتاً ( 107 ) یَومَئِذٍ یَتَّبِعُونَ
الدّاعِیَ لا عِوَجَ لَه وَ خَشَعَت الَأصوات لِلرَّحمن فَلا تَسمَع إِلاّ هَمساً ( 108 ) یَومَئِذٍ لا تَنفَع الشَّفاعَۀُ إِلاّ مَن أَذِنَ لَه الرَّحمن وَ رَضِیَ لَه قَولًا
(109)
یَعلَم ما بَینَ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحِیطُونَ بِه عِلماً ( 110 ) وَ عَنَت الوُجُوه لِلحَی القَیُّوم وَ قَد خابَ مَن حَمَلَ ظُلماً ( 111 ) وَ مَن یَعمَل
مِنَ الصّالِحات وَ هُوَ مُؤمِن فَلا یَخاف ظُلماً وَ لا هَضماً ( 112 ) وَ کَ ذلِکَ أَنزَلناه قُرآناً عَرَبِیا وَ صَ رَّفنا فِیه مِنَ الوَعِیدِ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ أَو
( یُحدِث لَهُم ذِکراً ( 113 ) فَتَعالَی اللّه المَلِک الحَقُّ وَ لا تَعجَل بِالقُرآن مِن قَبل أَن یُقضی إِلَیکَ وَحیُه وَ قُل رَب زِدنِی عِلماً ( 114
( و از تو درباره کوهها میپرسند، بگو: پروردگار من آنها را به شدّت پراکنده میکند ( 105
( پس آن (زمین) را هموار و بیآب و گیاه رها میسازد ( 106
که
صفحه : 604
( در آن هیچ کجی و بلندي نمیبینی ( 107
در آن روز دعوت کننده را بیهیچ کجی پیروي میکنند و صداها را در برابر خداوند رحمان پایین میآید و جز صداي آهسته
( چیزي نمیشنوي ( 108
( در آن روز شفاعت سودي ندهد جز شفاعت کسی که خداوند رحمان به او اجازه دهد و به گفتار او راضی باشد ( 109
( آنچه را که پیش روي و پشت سر آنهاست میداند و آنها از جهت دانش به او احاطه ندارند ( 110
( و چهرهها در برابر خداوند زنده پاینده خاضع میشوند و به تحقیق آن کس که بار ستمی حمل کند، نا امید میگردد ( 111
( و آن کس که کارهاي شایسته انجام دهد در حالی ایمان دارد، از ظلم و کاستی نمیهراسد ( 112
و این چنین، آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن گونه گون از هشدارها آوردیم، باشد که آنان پروا کنند یا بر ایشان تذکّري
( پدید آورد ( 113
پس بزرگ است خداوند، آن پادشاه راستین، و به (تلاوت) قرآن شتاب مکن پیش از آن که وحی آن به تو برسد و بگو:
( پروردگارا، بر دانش من بیفزاي ( 114
نکات ادبی
صفحه 381 از 409
به معناي پراکنده کردن، همان گونه که باد خاکستر را پراکنده میکند. « نسف » از « ینسفها » -1
زمین هموار و بدون پستی و بلندي. « قاعا » -2
بی گیاه و صاف. بعضیها گفتهاند که قاع و صفصف به یک معناست. « صفصفا » -3
بلندي است. « امت » در این جا پستی و « عوج » -4
صداي آهسته. « همسا » -5
از عنوه به معناي خضوع و ذلت است. « عنت » -6
کاستی. « هضما » -7
صفحه : 605
تفسیر و توضیح
107 ) وَ یَسئَلُونَکَ عَن الجِبال ... وقتی پیامبر خدا (ص) از قیامت و اوضاع و احوال آن سخن میگفت، سؤالهاي - آیات ( 105
متعددي براي مخاطبان پیش میآمد و گاهی از پیامبر درباره برخی از موضوعات پرسشهایی میکردند.
از جمله موضوعاتی که درباره آن از پیامبر سؤال کردند، موضوع کوهها بود که آیا در قیامت آنها چه وضعی خواهند داشت! در
این آیه به این پرسش پاسخ داده میشود. میفرماید: از تو درباره کوهها میپرسند، بگو: پروردگارم آنها را به شدّت میکوبد و
پخش میکند و زمین را همچون دشتی هموار رها میسازد به گونهاي که نه در آن نشیبی میبینی و نه فرازي.
پراکنده شدن کوهها در رستاخیز عمومی جهان و آغاز قیامت، در آیات متعددي مورد تأکید قرار گرفته است و اساساً دگرگونی در
وضع زمین چنان خواهد بود که زمین تبدیل به چیز دیگري خواهد شد که تصوّر آن براي ما ممکن نیست. به این آیات توجه کنید:
6) آن گاه که زمین به جنبشی سخت بجنبد و کوهها به شدّت - إِذا رُجَّت الأَرض رَ  جا وَ بُسَّت الجِبال بَ  سا فَکانَت هَباءً مُنبَثا (واقعه/ 4
ریز و خُرد شوند و غباري پراکنده گردند.
وَ تَکُون الجِبال کَالعِهن المَنفُوش (قارعه/ 5) و کوهها مانند پشمهاي زده شده باشند.
یَومَ تُبَدَّل الَأرض غَیرَ الَأرض وَ السَّماوات وَ بَرَزُوا لِلّه الواحِ دِ القَهّارِ (ابراهیم/ 48 ) روزي که زمین تبدیل به غیر این زمین میشود و
آسمانها نیز، و همگی در حضور خداوند یگانه قهّار آشکار شوند.
112 ) یَومَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدّاعِیَ ... در روز قیامت که وضع زمین دگرگون میشود و کوهها از بین میروند، اسرافیل به - آیات ( 108
عنوان دعوت کننده خدا با دمیدن در صور خود همه را به گردآمدن در عرصات محشر دعوت میکند و تمام انسانها خواه و
صفحه : 606
ناخواه از این دعوت پیروي میکنند و از گورها برمیخیزند و در برابر عظمت خداوند و از هول و وحشت آن روز، تمام صداها
خفه میشود و سکوتی مرگبار همه جا را فرا میگیرد و جز صداهایی خفیف و آهسته شنیده نمیشود.
در آن روز هولناك همه به دنبال آن هستند که کسی به آنها یاري دهد و نزد خداوند از آنها شفاعت کند، ولی کسی را توان
شفاعت کردن دیگري نیست و اگر هم شفاعت کنند، شفاعت آنها پذیرفته نمیشود مگر کسانی از انبیا و اولیا که خداوند به آنان
اجازه شفاعت داده و از گفتار آنان رضایت دارد، فقط اینان حق شفاعت کردن دارند و معلوم است که آنها هم از افراد خاصی که
در زندگی دنیا در مسیر حق بودهاند و احیاناً گناهی از آنان سر زده، شفاعت خواهند کرد، نظیر:
لا تُغنِی شَ فاعَتُهُم شَیئاً إِلّا مِن بَعدِ أَن یَأذَنَ اللّه لِمَن یَشاءُ وَ یَرضی (نجم/ 26 ) شفاعت آنان هیچ سودي نمیدهد مگر پس از آن که
خداوند به هر کس که بخواهد و از او راضی باشد، اجازه دهد.
صفحه 382 از 409
این بدان جهت است که خداوند خود از ظاهر و باطن و حال و گذشته افراد آگاهی کامل دارد ولی مردم نسبت به خداوند احاطه
علمی ندارند و نمیتوانند به کنه ذات او برسند. بنابراین شفاعت کسانی که خداوند به آنان اجازه شفاعت نداده سودي ندارد، چون
خداوند مطابق علم خود رفتار خواهد کرد. در عین حال این بدان معنا نیست که خدا با شفاعت کردن شفیعان مأذون، مطابق با علم
خود رفتار نخواهد کرد بلکه شفاعت آنان بهانهاي براي عفو و آمرزش گنهکارانی خواهد بود که عناد با حق نداشتهاند ولی گاهی
مرتکب خطا شدهاند و البته شفاعت براي خود ضوابط خاصی دارد که در آیات و اخبار آمده است و ما پیش از این در این باره
بحث کردیم.
در روز قیامت تمام چهرهها در برابر خداوند حی و قیّوم ذلیل و خوار خواهد شد و جبّاران و گردنکشان به ذلّت خواهند افتاد و حتی
مؤمنان نیز در برابر حق تعالی خضوع خواهند کرد.
در این جا براي رساندن عظمت خداوند در برابر « قیّوم » و «ّ حی » گزینش دو صفت
صفحه : 607
ضعف و ناتوانی مردم است. در طرفی خداوندِ همیشه زنده پایدار و در طرف دیگر انسان ضعیف و ناتوان قرار گرفته است.
در چنین شرایطی، همه نتیجه اعمال خود را خواهند دید کسانی که با بار گناه و ستم وارد محشر شدهاند، نومید خواهند شد و
سرانجام شومی در انتظار آنان خواهد بود. در مقابل، کسانی که اعمال شایسته انجام دادهاند و ایمان داشتهاند، هیچ گونه ترس و
هراسی نخواهند داشت. آنان بیم آن را ندارند که درباره آنها ستم شود و گناهان ناکردهاي به آنان نسبت داده شود و نیز هراس آن
را هم ندارند که حقی از آنان ضایع شود و کارهاي نیکشان نادیده گرفته شود.
114 ) وَ کَ ذلِکَ أَنزَلناه قُرآناً عَرَبِیا ... پس از بیان صحنههایی از روز قیامت، اشاره میکند: همان گونه که این مطالب - آیات ( 113
بر تو القا گردید، ما وحی خود را به صورت قرآنی عربی بر تو نازل کردیم و در آن از هر گونه هشدارها و بیمها، به صورتهاي
گوناگون آوردیم (که یک نمونه آن همین مطالب مربوط به تقواست) اضافه میکند که این هشدارها براي آن است که مردم تقوا
پیشه کنند و یا اگر هم به آن مرحله نرسیدند، قرآن در وجود آنان تأثیر بگذارد و حد اقل براي آنان تذکّري باشد و در آنان حالت
یادآوري ایجاد کند.
توجه کنیم که مردم در برابر هشدارهاي الهی چند حالت دارند، برخی از آنان آن چنان تحت تأثیر قرار میگیرند که کاملًا زندگی
خود را تغییر میدهند و به ملکه تقوا دست پیدا میکنند و برخی هم به این حالت روحانی و معنوي نمیرسند، ولی تکانی
میخورند و در وجودشان دغدغهاي ایجاد میشود و نگران کارهاي زشت خود میشوند. آیه مورد بحث به این دو حالت اشاره
میکند و هدف از نزول قرآن را رسیدن انسان به یکی از این دو مرحله اعلام میکند. البته کسانی هم هستند که قرآن هیچ گونه
تأثیر مثبتی در وجود آنان ایجاد نمیکند و حتی باعث گمراهی بیشتر آنان میشود چون در برابر قرآن عناد میکنند و آیات الهی را
به مسخره میگیرند و بر گناهشان افزوده میگردد:
صفحه : 608
وَ نُنَزِّل مِنَ القُرآن ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَۀٌ لِلمُؤمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلّا خَساراً (اسراء/ 82 ) و ما از قرآن چیزي را نازل میکنیم که شفا
و رحمت براي مؤمنان است ولی ستمگران را جز زیانکاري نمیافزاید.
در آیات مورد بحث، پس از بیان هدف از انزال قرآن، برتري و والایی خداوند را خاطرنشان میسازد، خداوندي که پادشاه راستین
است و همه چیز در تحت حاکمیّت اوست. پس از این بیان پیامبر (ص) خود را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: پیش از آن
که وحی الهی تمام شود، در تلاوت قرآن شتاب مکن و بگو:
پروردگارا، بر دانش من بیفزاي.
صفحه 383 از 409
از این آیه فهمیده میشود که پیامبر خدا پیش از آن که آیات قرآنی بر او نازل شود از آن آگاهی داشت و تا جبرئیل به خواندن
آیهاي شروع میکرد پیامبر آن را تلاوت مینمود و این نشان میدهد که قرآن یک بار بطور کامل بر پیامبر نازل شده بود و یک بار
هم به صورت تدریجی و در مناسبتهاي مختلف نازل میشد.
این احتمال هم وجود دارد که وقتی جبرئیل وحی میآورد، پیامبر علاقه داشت که هر چه زودتر آن را به مردم برساند و گاهی حتی
پیش از پایان نزول وحی، آیات را براي مردم میخواند و در این آیه به او خطاب میشود که در خواندن آیات قرآنی شتاب نکند و
بگذارد که وحی جبرئیل به پایان برسد و آیات را بطور کامل بر مردم بخواند.
در پایان این آیه از پیامبر خواسته میشود که از خدا بخواهد که بر دانش او بیفزاید و این میرساند که حتی پیامبر اسلام که علوم
اولین و آخرین را داشت، نیاز به افزودن دانش خود داشت و دانش بشر حتی اگر پیامبر باشد، در برابر دانش الهی ناچیز است.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 115 الی 123
اشاره
وَ لَقَد عَهِدنا إِلی آدَمَ مِن قَبل فَنَسِیَ وَ لَم نَجِد لَه عَزماً ( 115 ) وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِکَۀِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِیسَ أَبی ( 116 ) فَقُلنا یا
آدَمُ إِن هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوجِکَ فَلا یُخرِجَنَّکُما مِنَ الجَنَّۀِ فَتَشقی ( 117 ) إِن لَکَ أَلاّ تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعري ( 118 ) وَ أَنَّکَ لا تَظمَؤُا فِیها
( وَ لا تَضحی ( 119
فَوَسوَسَ إِلَیه الشَّیطان قالَ یا آدَمُ هَل أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلک لا یَبلی ( 120 ) فَأَکَلا مِنها فَبَدَت لَهُما سَوآتُهُما وَ طَفِقا یَخصِفانِ
عَلَیهِما مِن وَرَقِ الجَنَّۀِ وَ عَصی آدَمُ رَبَّه فَغَوي ( 121 ) ثُم اجتَباه رَبُّه فَتابَ عَلَیه وَ هَدي ( 122 ) قالَ اهبِطا مِنها جَمِیعاً بَعضُکُم لِبَعض عَدُوٌّ
( فَإِمّا یَأتِیَنَّکُم مِنِّی هُديً فَمَن اتَّبَعَ هُدايَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشقی ( 123
صفحه : 609
( به تحقیق از پیش به آدم سفارش کردیم پس فراموش نمود و براي او عزمی استوار نیافتیم ( 115
( و هنگامی که به فرشتگان گفتیم: براي آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس که سرباز زد ( 116
( پس گفتیم: اي آدم، همانا این دشمن تو و همسر توست، شما را از بهشت بیرون نکند که به زحمت میافتی ( 117
( همانا بر توست که در آن گرسنه نشوي و برهنه نباشی ( 118
( تشنه نشوي و در گرما نمانی ( 119
( پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: اي آدم؟ آیا تو را به درخت جاودانگی و سلطنتی که کهنه نمیشود، راهنمایی نکنم! ( 120
پس هر دو (آدم و همسرش) از آن خوردند، پس عورتشان آشکار شد و به خود از برگ درختان بهشت گرفتند و آدم
( پروردگارش را نافرمانی کرد و ناامید شد ( 121
( آن گاه پروردگارش او را برگزید و توبهاش را پذیرفت و هدایت نمود ( 122
گفت: همگی از آن (بهشت) فرود آیید که برخی از شما دشمن برخی دیگر است، پس هر گاه هدایت من به سوي شما آمد، هر
( کس از هدایت من پیروي کرد، نه گمراه میشود و نه به رنج میافتد ( 123
نکات ادبی
سفارش کردیم، پیمان بستیم. « عهدنا » -1
صفحه 384 از 409
فراموش کرد، ترك کرد. البته نتیجه فراموش کردن ترك کردن است. « فنسی » -2
صفحه : 610
ارادهاي محکم و استوار. « عزماً » -3
به زحمت افتی. « فتشقی » -4
به معناي ظهر است و اشاره به گرماي آفتاب در وسط روز دارد. « ضحی » . در گرماي آفتاب نمانی « لا تضحی » -5
کهنه نمیشود. « لا یبلی » -6
عورت آنها، جایی که دیده شدن آن بد است، شرمگاه. « سوء اتهما » -7
تثنیه از افعال قلوب است به معناي نزدیک شدن و کار را شروع کردن. « طفقا » -8
به خود چسبانیدند، به خود گرفتند. « یخصفان » -9
پس ناامید شد. اصل غوایت به معناي دور شدن از راه است که گاهی معناي گمراهی و گاهی معناي ناامیدي از « فغوي » -10
رسیدن میدهد.
و نون ثقیله شده است. « ما » است که مؤکد به « ان یأتیکم » جمله شرطیّه است و اصل آن « فامّا یأتینّکم » -11
تفسیر و توضیح
آیه ( 115 ) وَ لَقَد عَهِدنا إِلی آدَمَ مِن قَبل ... این آیات بطور مختصر داستان آدم و بیرون شدن او از بهشت و هبوط او به زمین را بیان
میکند و در آغاز، از نااستواري عزم و اراده آدم خبر میدهد و میفرماید: ما از پیش به آدم سفارش کردیم ولی او فراموش نمود و
ما در او عزمی استوار نیافتیم.
منظور از این سفارش همان است که در آیات بعدي به آن تصریح شده است و آن این که خداوند به آدم سفارش نمود که در
بهشت از آن درخت به خصوص نخورد که در این صورت او به زحمت خواهد افتاد، ولی آدم این سفارش را فراموش کرد و با
فریبکاري شیطان از آن درخت خورد، و نتیجهاش این شد که قابلیت ماندن در بهشت را از دست داد. این نشان میدهد که آدم
ارادهاي محکم و عزمی استوار نداشت و تسلیم وسوسههاي شیطان شد.
صفحه : 611
با این که آدم پس از خروج از بهشت به مقام پیامبري نایل شد، ولی او از پیامبران أولو العزم نبود و آنان هفت نفر بودند که داراي
عزمی راسخ و استوار بودند و هرگز در برابر وسوسهها و نیرنگهاي شیطان و شیطان صفتان تسلیم نشدند و نلغزیدند.
البته لغزش آدم در خوردن از شجره منهیّه با مقام عصمت او منافاتی دارد، زیرا فرمان خداوند از نوع مولوي نبود که تکلیف شرعی
بیاورد، بلکه از نوع ارشادي بود که مخالفت با آن فقط باعث افتادن به زحمت میشد و آدم میتوانست با پذیرش آن زحمت، آن
سفارش را نادیده بگیرد و اساساً آدم پیش از هبوط به زمین تکلیفی نداشت و بهشت جاي تکلیف نیست به خصوص این که طبق
تصریح قرآن، آدم سفارش خداوند را فراموش کرد و انسان در چنین حالتی معذور است.
119 ) وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِکَ ۀِ اسجُدُوا لِآدَمَ ... در آیه پیش با اشارهاي گذرا نااستواري آدم را در عزم و اراده بیان کرد، - آیات ( 116
اینک در این آیات مطلب را با تفصیل بیشتري میآورد و از آن جا شروع میکند که پس از آفرینش آدم به فرشتگان دستور داده
شد که براي او سجده کنند.
داستان خلقت آدم و فرمان خدا به فرشتگان که براي او سجده کنند و سرباززدن ابلیس از این فرمان، با عبارات گوناگون و اجمال و
تفصیلهاي مختلف در چندین سوره از قرآن آمده است و مشروحتر از همه در سوره بقره و سوره اعراف بیان شده و در آیات مورد
صفحه 385 از 409
بحث نیز بطور مختصر و از آن جا که فرمان الهی به فرشتگان صادر شد که براي آدم سجده کند، نقل شده است.
می فرماید: به یادآور زمانی را که به فرشتگان گفتیم که براي آدم سجده کنند، پس همگی سجده کردند جز ابلیس یا همان شیطان
که امتناع ورزید. این فرمان پس از آن صادر شد که خداوند اراده خود را در آفریدن موجودي به نام آدم به فرشتگان اعلام نمود و
آنها ناخرسندي خود را از آفرینش چنین موجودي اظهار داشتند و خداوند به آنان گفت که آنچه را که من میدانم شما نمیدانید.
آن گاه آدم را آفرید و براي نشان دادن عظمت آدم به فرشتگان دستور داد که براي او سجده کنند. این سجده عنوان
صفحه : 612
عبادت نداشت چون عبادت مخصوص خداوند است، بلکه نوعی تعظیم و تجلیل و اظهار تسلیم و خضوع و فروتنی بود.
در این آیات جزئیات مطلب از جمله گفت و گوي خداوند با ابلیس و مهلت خواستن او بیان نشده و فقط آن قسمت از داستان که
به نااستواري آدم در عزم و اراده و فریب خوردن او از شیطان مربوط میشود، آمده است.
طبق این آیات، خداند از پیش به آدم خاطرنشان کرده بود که ابلیس دشمن او و همسر اوست و هشدار داده بود که مبادا شیطان
شما را از بهشت بیرون کند که در این صورت به رنج و زحمت خواهید افتاد. منظور از این زحمت خروج آدم از بهشت و هبوط او
به زمین بود که بایست به دنبال خوراك و پوشاك و نوشیدنی و مسکن که او را از گرماي آفتاب حفظ کند، برود و لذا به آدم
تذکر میدهد که تو در بهشت گرسنه و برهنه و تشنه نمیشوي و در گرما نمیمانی.
در این جا گرسنگی همراه با برهنگی و نیز تشنگی همراه با ماندن در گرما ذکر شده در حالی که مناسب این بود که گرسنگی
همراه با تشنگی و برهنگی همراه با ماندن در گرما ذکر شود، به نظر میرسد که این به خاطر رعایت سجع در فواصل آیات باشد
که همگی با الف مقصوره تمام شده است و این که بعضیها میان گرسنگی و برهنگی و میان تشنگی و ماندن در گرما
مناسبتهایی ذکر کردهاند، نوعی تکلّف بیجاست.
121 ) فَوَسوَسَ إِلَیه الشَّیطان قالَ یا آدَمُ ... با وجود هشدارهاي خداوند به آدم در مورد دشمنی شیطان با او و همسرش، - آیات ( 120
باز آدم در دام وسوسههاي شیطان افتاد. شیطان به او گفت: اي آدم، آیا تو را به درخت جاودانگی و سلطنتی که کهنه نمیشود،
راهنمایی نکنم! منظور شیطان از آن درخت همان درختی بود که آدم از خوردن میوه آن از سوي خدا منع شده بود و شیطان چنین
وانمود کرد که نهی خدا براي آن است که آدم همیشه در بهشت نماند و آن درخت، درخت جاودانگی است و اگر آدم و همسرش
از آن بخورند براي همیشه در بهشت خواهد ماند:
وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَن هذِه الشَّجَرَةِ إِلّا أَن تَکُونا مَلَکَین أَو تَکُونا مِنَ الخالِدِینَ وَ
صفحه : 613
21 ) و (شیطان به آدم و همسرش) گفت: پروردگارتان شما را از خوردن این - قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النّاصِ حِینَ (اعراف/ 20
درخت منع نکرده مگر براي این که مبادا دو فرشته شوید یا جاویدان باشید، و براي آن دو سوگند خورد که من براي شما از خیر
خواهانم.
جالب است که شیطان درست عکس واقعیّت را به آدم گفته بود و آدم اگر از آن درخت نمیخورد، در بهشت جاویدان میماند؟
آدم و همسرش سوگند شیطان را باور کردند و در دام وسوسه او افتادند و از آن درخت خوردند. نخستین اثر خوردن از آن درخت
این بود که عورت آنها ظاهر شد و آنها از خود خجالت میکشیدند و از برگهاي درختان بهشتی براي خود ساتر درست میکردند
و جلو و عقب خود را با آن میپوشاندند و بدین گونه آدم خدا را نافرمانی کرد و به زحمت افتاد و ناامید شد.
در این جا معصیت اصطلاحی نیست، بلکه نافرمانی از یک امر ارشادي است که گناه تلقی نمیشود، بلکه یک « عصیان » منظور از
هم گمراهی نیست بلکه افتادن به « غوایت » نوع ترك اولی است که آثار و تبعات زیانباري داشت که آدم در آن افتاد، و منظور از
صفحه 386 از 409
زحمت و یا ناامیدي است. بنابراین، این آیه با مقام عصمت آدم منافاتی ندارد و ما در این باره بارها توضیح دادهایم و از جمله در
تفسیر آیه 35 از سوره بقره و آیه 23 از سوره اعراف بحثهایی داشتیم، رجوع شود.
نکتهاي که درباره آیات مورد بحث تذکر میدهیم این است که در این آیات هر جا که سخن از حقیقتهاست، مانند فرمان الهی و
بیان آثار نافرمانی و فریب خوردن از ابلیس، ضمیرها فقط مخصوص آدم است، و هر جا که سخن از واقعیتهاست مانند خروج از
بهشت و هبوط بر زمین و خوردن از شجره منهیه و ظاهر شدن عورت و ساتر قرار دادن برگ درختان بهشتی، ضمیر به صورت تثنیه
است که مربوط به آدم و همسرش میباشد و این نشان میدهد که علت اصلی افتادن به این رنجها آدم بوده ولی همسرش نیز در
عواقب کار آدم با او شریک بوده است.
صفحه : 614
123 ) ثُم اجتَباه رَبُّه فَتابَ عَلَیه وَ هَدي ... آدم خیلی زود فهمید که فریب شیطان را خورده و نافرمانی کرده است، لذا - آیات ( 122
بیدرنگ از کار خود پشیمان شد و از ترك اولایی که کرده بود، به درگاه خدا توبه کرد و خداوند نیز او را برگزید و مورد عنایت
قرار داد و توبه او را پذیرفت و اورا به سوي نیکیها هدایت کرد. در عین حال به آدم و همسرش دستور داد که از بهشت به زمین
فرود آیند و با وجود پذیرش توبه آدم، اثر وضعی خوردن از آن درخت دامنگیر آدم و همسر او شد و آنها مجبور شدند که از
بهشت به زمین فرود آیند و رنج زندگی در کره خاکی را تحمّل کنند.
از سوي خدا خطاب رسید که فرود آیید که برخی از شما دشمن برخی دیگر است، پس اگر هدایتی از من به شما برسد هر کس از
هدایت من پیروي نمود، نه گمراه میشود و نه رنج میکشد. طبق این آیه پیروي از هدایت الهی سعادت معنوي و مادي هر دو را
سبب میشود.
منظور از دشمنی برخی با برخی دیگر، دشمنی شیطان با آدم است و میتوان گفت که منظور از آن بیان دشمنیهایی است که در
آینده میان فرزندان آدم نسبت به یکدیگر به وجود آمد و همین امر لزوم بعثت انبیا و آمدن هدایتی از سوي خداوند را سبب شد.
در این باره نیز در تفسیر آیه 38 از سوره بقره بحث مشروحی داشتیم، رجوع شود.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 124 الی 127
اشاره
( وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِکرِي فَإِن لَه مَعِیشَۀً ضَ نکاً وَ نَحشُرُه یَومَ القِیامَۀِ أَعمی ( 124 ) قالَ رَب لِمَ حَشَرتَنِی أَعمی وَ قَد کُنت بَصِ یراً ( 125
قالَ کَذلِکَ أَتَتکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الیَومَ تُنسی ( 126 ) وَ کَذلِکَ نَجزِي مَن أَسرَفَ وَ لَم یُؤمِن بِآیات رَبِّه وَ لَعَذاب الآخِرَةِ أَشَدُّ
( وَ أَبقی ( 127
( و هر کس از یاد کردن من روي بگرداند، پس براي او زندگی تنگی است و او را در قیامت نابینا محشور میکنیم ( 124
( گوید: پروردگارا، چرا مرا نابینا محشور کردي در حالی که من بینا بودم! ( 125
این چنین آیات ما براي تو آمد و تو
صفحه : 615
( آنها را فراموش کردي و این چنین امروز فراموش میشوي ( 126
و این چنین، کسی را که زیاده روي کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده، جزا میدهیم و البته عذاب آخرت سختتر و
( پایندهتر است ( 127
صفحه 387 از 409
نکات ادبی
یاد کردن من. احتمال دادهاند که منظور از ذکر قرآن و آیات الهی باشد. « ذکري » -1
زندگی مخصوص جانداران، در مقابل حیات که به خدا هم اطلاق میشود. « معیشۀ » -2
تنگ، سخت. این واژه در مذکر و مؤنث یکسان است. « ضنکا » -3
از حدّ تجاوز کرد. « اسرف » -4
تفسیر و توضیح
126 ) وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِکرِي فَإِن لَه مَعِیشَۀً ضَ نکاً ... در آیه پیش عاقبت نیک کسی که از هدایت الهی پیروي کرده - آیات ( 124
است، بیان شد به این صورت که او نه گمراه میشود و نه به رنج و مشقت میافتد و اینک در این آیه نقطه مقابل آن را بیان میکند
و سرانجام شوم کسانی را که از یاد کردن خدا اعراض کنند و خود را در مسیر هدایت الهی قرار ندهند ترسیم میکند.
رویگردانی از یاد کرد خدا، ناشی از دور شدن از هدایت الهی و نداشتن ایمان به خدا و پیامبران است. انسان بیایمان، خود را از
لذّت یاد خدا و آثار و خواص سعادت بار آن محروم کرده و با محروم شدن از این آثار، زندگی تنگ و تاریکی یافته است.
انسان مادي که خدا و ارزشهاي معنوي را باور ندارد، هر چند که در بالاترین حدّ از امکانات مادي و رفاهی باشد، زندگی آرام و
بیدغدغهاي ندارد و همواره در فکر افزودن بر مال و ثروت و رسیدن به رفاهی دیگر و تازهتر است و این حرص و افزون طلبی،
زندگی را براي او تنگ و سخت میکند، به خصوص این که او همواره نگران آینده خویش است و بیم از دست دادن امکانات او
را آزار میدهد.
صفحه : 616
اساساً نه مال و ثروت و مقام و نه هیچ نوع امکانات مادي، روح انسان را اشباع نمیکند و به هر درجه از رفاه برسد به آن عادت
میکند و افزون از آن را میخواهد و این بدان جهت است که روح انسان خدایی است و چیزي جز خدا او را آرام نمیسازد و این
کامجوییهاي بدلی در اشباع و اقناع روح او کارساز نیستند.
بنابراین هر کس از یاد کرد خدا روي گرداند، زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و روي آرامش و سکینه را نخواهد دید. این
حقیقتی است که در دنیاي مادي امروز شاهد آن هستیم.
با توجه به آنچه گفته شد، به روشنی مفهوم کلام الهی را در آیه مورد بحث در مییابیم که میفرماید: هر کس از یاد کرد من
اعراض کند، براي او زندگی تنگی است و نیز این کلام الهی به روشنی رخ مینماید که فرمود:
أَلا بِذِکرِ اللّه تَطمَئِنُّ القُلُوب (رعد/ 28 ) آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد.
رویگردانی از یاد خدا علاوه بر عواقب وخیمی که در زندگی دنیا دارد، در آخرت نیز مایه بدبختی و عذاب است. در آیه مورد
بحث پس از بیان عاقبت شوم اعراض از یاد خدا در زندگی دنیوي، اضافه میکند که ما چنین شخصی را در قیامت کور و نابینا
محشور میکنیم یعنی وقتی از قبر برانگیخته میشود به صورت نابینا برمیخیزد و چشم او هیچ جایی را نمیبیند. او لب به اعتراض
میگشاید و میگوید: خدایا، چرا مرا نابینا محشور کردي در حالی که من در دنیا بینا بودم! و خطاب میرسد که این چنین است که
در دنیا آیات ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردي و اکنون نیز تو فراموش میشوي.
منظور از فراموش کردن آیات خدا، بی اعتنایی و عناد در برابر آنهاست، یعنی آن چنان آیات الهی را کوچک و بیاهمیت
میشمارد که گویا آنها را از یاد میبرد و منظور از فراموش شدن در آخرت، بی توجهی خداوند به این اشخاص و بریده شدن
رحمت و عنایت الهی از آنان است که سبب میشود آنها به صورت نابینا محشور شوند.
صفحه 388 از 409
رحمت و عنایت الهی از آنان است که سبب میشود آنها به صورت نابینا محشور شوند.
صفحه : 617
نکته مهمی که در این جا تذکر میدهیم این است که قیامت موقفها و مراحل گوناگونی دارد که انسان باید از این موقفها عبور
کند. گاهی انسان در یک مرحله دچار حالتی میشود که در مرحله بعدي آن حالت را ندارد. بنابراین، نابینا شدن کافران به هنگام
محشور شدن و برخاستن از قبر، مانع از آن نیست که آنها در مراحل دیگر بینا باشند و عذاب الهی را ببینند و یا از دیدن نعمتهاي
الهی بر مؤمنان اندوه و حسرت بخورند، همان گونه که در برخی از آیات قرآنی آمده است.
درست مانند سخن گفتن کافران در قیامت که طبق برخی از آیات، آنها حق سخن گفتن ندارند و اساساً نمیتوانند سخن بگویند و
طبق برخی از آیات دیگر آنها سخن میگویند و مطالبی را اظهار میکنند. این دوگانگی مربوط به موقفها و مراحل گوناگون
قیامت است و کافران در برخی از موقفها قدرت سخن گفتن ندارند و در برخی دیگر این توانایی را پیدا میکنند.
آیه ( 127 ) وَ کَذلِکَ نَجزِي مَن أَسرَفَ وَ لَم یُؤمِن بِآیات رَبِّه ... سرنوشت شوم اعراض کنندگان از یاد خدا در دنیا و آخرت، نتیجه
اعمال خود آنهاست و آنها با کفر و بیایمانی و ایستادگی در برابر دعوت انبیا، خود براي خود چنین سرنوشتی را رقم زدهاند.
در این آیه پس از بیان زندگی تنگ کافران در دنیا و کوري آنها در آخرت، اظهار میدارد که ما این چنین به کسانی که از حدّ
تجاوز کرده و اسراف نمودهاند و به آیات پروردگارشان ایمان نیاوردهاند جزا میدهیم و این، کیفر کفر و بیایمانی آنهاست.
هر چند که اینان هم در دنیا و هم در آخرت معذّب میشوند ولی عذاب آخرت شدیدتر و پایندهتر است.
در این جا از کافران به عنوان کسانی که اسراف کردهاند یاد میشود. منظور از اسراف در این جا تجاوز از حدّ و ظلم به خویشتن
است. فطرت انسان بر اساس توحید و خدا باوري آفریده شده و کسی که کافر میشود، در حقیقت از حدّ و مرتبهاي که براي او
تعیین شده، بیرون میرود و امکاناتی را که خدا به او داده نابجا مصرف میکند و این بدترین نوع اسراف است.
صفحه : 618
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 128 الی 132
اشاره
أَ فَلَم یَهدِ لَهُم کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرُون یَمشُونَ فِی مَساکِنِهِم إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِأُولِی النُّهی ( 128 ) وَ لَو لا کَلِمَۀٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ
لَکانَ لِزاماً وَ أَجَل مُسَ  می ( 129 ) فَاصبِر عَلی ما یَقُولُونَ وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُلُوع الشَّمس وَ قَبلَ غُرُوبِها وَ مِن آناءِ اللَّیل فَسَ بِّح وَ
أَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرضی ( 130 ) وَ لا تَمُدَّن عَینَیکَ إِلی ما مَتَّعنا بِه أَزواجاً مِنهُم زَهرَةَ الحَیاةِ الدُّنیا لِنَفتِنَهُم فِیه وَ رِزقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَ
( أَبقی ( 131 ) وَ أمُر أَهلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصطَبِر عَلَیها لا نَسئَلُکَ رِزقاً نَحن نَرزُقُکَ وَ العاقِبَۀُ لِلتَّقوي ( 132
آیا آنان را راهنمایی نکرد این که چقدر از نسلها را پیش از آنها هلاك کردیم که اینان در مسکنهاي آنان راه میروند! همانا در
( آن نشانههایی براي صاحبان خرد است ( 128
( و اگر چنین نبود که سخنی از پروردگارت از پیش صادر شده و نیز سر آمدي معین نبود، البته (عذاب آنان) لازم بود ( 129
پس بر آنچه میگویند صبر کن و پیش از طلوع آفتاب و غروب آن پروردگارت را با سپاس تسبیح بگوي و از لحظههاي شب و
( کنارههاي روز (بخشی را) تسبیح بگوي، باشد که خشنود باشی ( 130
و چشمان خود را به آنچه گروههایی از آنان را به عنوان خوشی زندگی دنیا با آن برخوردار کردیم تا آنان را به آن آزمایش کنیم،
( مگشاي و روزي پروردگارت بهتر و پایندهتر است ( 131
و خانوادهات را به نماز فرمان ده و به آن شکیبا باش، ما از تو روزي نمیخواهیم، ما تو را روزي میدهیم و سرانجام نیک از آنِ
صفحه 389 از 409
( تقواست ( 132
نکات ادبی
نسلها. « القرون » -1
عقل، خرد. گویا خرد انسان را از برخی از چیزها نهی میکند. « النُّهی » -2
مصدر از باب مفاعله، و در این جا مصدر به معناي اسم فاعل است. « لزاماً » -3
صفحه : 619
.« کلمۀ سبقت » عطف بر « اجل مسمّی » -4
براي تبعیض است. « من آناء » در « من » به معناي مدت اندکی از وقت، ساعت، لحظه و « انی » جمع « آناء » -5
دیدگانت را باز مکن چشمانت را مدوز. « لا تمدّن عینیک » -6
گروههایی. « ازواجاً » -7
.« ما متّعنا » و یا حال است از « متّعنا » یا « اعنی » شکوفه، آرایش، مایه شادمانی. ضمناً این کلمه منصوب است به تقدیر « زَهرة » -8
تفسیر و توضیح
129 ) أَ فَلَم یَهدِ لَهُم کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرُون ... تهدیدي است به مشرکان مکه که بر نفس خود اسراف کردند و به - آیات ( 128
خدا ایمان نیاوردند و این در حالی بود که آنان آثار و خرابههاي اقوامی را میدیدند که در اثر ایمان نیاوردن به خدا و ایستادگی
در برابر پیامبران الهی دچار عذابی سخت شدند و هلاك گشتند، مانند قوم عاد و ثمود و لوط و اصحاب ایکه که مشرکان مکه از
سرنوشت آنان خبر داشتند و در سفرهاي خود به یمن و شام و فلسطین از کنار خرابههاي آنان عبور میکردند.
می فرماید: آیا آنان را راهنمایی نکرد این که ما پیش از این نسلهایی را هلاك کردیم که اینان در مساکن آنان راه میروند! یعنی
این که مشرکان مکه در خرابههاي اقوام هلاك شده پیشین راه میروند و آثار هلاکت آنان را میبینند، چگونه است که عبرت
نمیگیرند و مانند همان اقوام هلاك شده در برابر دعوت پیامبر اسلام ایستادگی میکنند!
در آیه بعد خاطرنشان میسازد که اگر نبود سخنی که پیش از این از خداوند صادر شده و اگر نبود آن سرآمد تعیین شده، حتماً
مشرکان مکه هم دچار عذاب و هلاك میشدند و عذاب آنان حتمی و لازم بود.
منظور از سخن پروردگار و سرآمد تعیین شده، همان سنت الهی است که هر گاه قومی در برابر حق ستیزه جویی کنند و پیامبران را
تکذیب نمایند، عذاب خدا آنان را
صفحه : 620
فرا میگیرد، ولی پس از مدتی که به آنان مهلت داده میشود تا آنان فرصت بازگشت را پیدا کنند و چون آن فرصت به سر رسید
و آنان به خود نیامدند و به سوي خدا باز نگشتند، دیگر وقوع عذاب حتمی میشود. مشرکان مکه هم باید بدانند که طبق این سنت
الهی، وقتی موقع معین فرا رسید آنان نیز دچار عذاب الهی خواهند شد.
درباره اقوام دیگري مانند قوم موسی نیز وارد شده « و لو لا کلمۀ سبقت اگر نبود سخنی از پروردگارت که از پیش صادر شده » تعبیر
(سوره یونس آیه 110 ) و همان گونه که گفتیم اشاره به یک سنت الهی است که حکم بر کل تاریخ بشري است.
به روز « اجل مسمی » و بنابراین تفسیر این کلمه الهی در آیه مورد بحث، به استثنا شدن امت پیامبر اسلام از عذاب دنیوي و یا تفسیر
بدر و تفسیرهاي مشابه، دور از صواب مینماید.
صفحه 390 از 409
آیه ( 130 ) فَاصبِر عَلی ما یَقُولُونَ ... پس از تهدید مشرکان در آیات پیش و وعده عذابی که به آنان داده شد، اکنون روي سخن با
پیامبر اسلام است. خداوند چند فرمان صادر میکند که همگی در جهت تقویت روحی پیامبر و ایجاد آرامش و سکینه در اوست.
نخست میفرماید: پس بر آنچه مشرکان میگویند صبر کن، یعنی در برابر کارشکنیها و تهمتهاي نارواي آنان تحمل داشته باش،
تا زمانی که سرآمد معین فرارسد و مشرکان رویاروي کیفر الهی قرار گیرند.
پس از امر به شکیبایی، پیامبر را به تسبیح گویی و ذکر خداوند در اوقات خاصی فرمان میدهد. این اوقات عبارتند از: پیش از طلوع
و غروب آفتاب و ساعاتی از شب و در کنارههاي روز.
گفته شده که این اوقات همان اوقات نمازهاي شبانه روزي است، بدین گونه که پیش از طلوع آفتاب وقت نماز صبح و پیش از
غروب آفتاب وقت نماز عصر و ساعاتی از شب وقت نماز مغرب و عشا و نماز شب و کنارههاي روز وقت نماز ظهر است.
تطبیق این اوقات با اوقات نمازهاي صبح و عصر و مغرب و عشا مشکلی ندارد
صفحه : 621
ولی تطبیق اطراف روز با وقت نماز ظهر جاي بحث دارد. گفته شده که منظور از اطراف روز همان نیمه روز و وقت زوال آفتاب
است، به این بیان که این وقت پایان نیمه اول و آغاز نیمه دوم روز است و به همین جهت میتوان به این وقت، کنارههاي روز یا دو
طرف روز اطلاق کرد همان گونه که در آیه دیگر، از آن به دو طرف روز تعبیر شده است:
أَقِم الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیل (هود/ 114 ) نماز را در دو طرف روز و پاسی از شب اقامه کن.
و به صورت جمع آمده، ناظر به روزهاي متعدد است. « اطراف » این که در آیه مورد بحث، به جاي دو طرف کلمه
احتمال این که این اوقات همان اوقات نمازهاي شبانه روزي است با تقریبی که گفته شد احتمال بعیدي نیست، ولی میتوان گفت
که منظور آیه از یاد خداوند تسبیح گویی در اوقات مختلف است و اعم از نماز و غیر نماز است و پیامبر مأموریت مییابد که در هر
حال به یاد خدا باشد و او را ستایش کند. این احتمال از آن جا قوت میگیرد که این آیه از آیات مکّی است و در اوایل بعثت نازل
شده است و میدانیم که نمازهاي پنجگانه در این اوقات، در شب معراج تشریع شده است که سالها پس از نزول این آیه بوده
است.
در پایان آیه شریفه پس از امر به تسبیح گویی خداوند در این اوقات، میفرماید: باشد که راضی شوي. شاید منظور این باشد که یاد
خداوند آن چنان روح تو را نیرومند سازد که تو از آنچه واقع شده و رنجهایی که از مشرکان میرسد، ناراحت نشوي و به قضاي
الهی راضی باشی.
133 ) وَ لا تَمُدَّن عَینَیکَ إِلی ما مَتَّعنا بِه أَزواجاً مِنهُم ... مشرکان مکه افرادي ثروتمند ولی مسلمانان نوعاً افرادي - آیات ( 131
تنگدست بودند و گاهی ثروت مشرکان مایه شگفتی مسلمانان میشد. در این آیه به پیامبر خدا گفته میشود که چشمان خود را به
ثروتهایی که گروههایی از مشرکان از آن برخوردارند ندوزد و بداند که خداوند این امکانات را در اختیار آنان گذاشته تا آنان را
آزمایش کند و چه بسا همین ثروت،
صفحه : 622
مایه نابودي و هلاکت آنها گردد.
در این جا از ثروت مشرکان به عنوان شکوفه زندگی دنیا یاد میکند که منظور از آن دلخوشی و شادمانی صاحبان ثروت از وجود
آن است، اما اندیشه این که روزي آنان این ثروت را از دست خواهند داد، سبب میشود که همین دلخوشی تبدیل به نگرانی و
وحشت گردد و بنابراین، چنین ثروتی در دنیا سبب دلهره و در آخرت وبالی بر گردن آنهاست. در مقابل ثروت مشرکان، آنچه
خداوند به مسلمانان روزي کرده و در آخرت به آنان خواهد داد، بهتر و پایندهتر است و هرگز تمام نمیشود.
صفحه 391 از 409
مضمون این آیه در آیه 88 از سوره حجر هم آمده و ما در ذیل آن توضیحاتی دادیم، رجوع شود.
در آیه بعد به پیامبر دستور میدهد که خانواده خود را به نماز فرمان بده و بر آن پایداري کن و شیکبا باش، یعنی در این باره اصرار
و تأکید به عملآور تا خاندانت به نماز اهمیت بدهند.
از آن جا که این آیه در مکه در اوایل بعثت نازل شده است، باید گفت که منظور از خاندان پیامبر در وقت نزول آیه حضرت
خدیجه و حضرت علی و احیاناً دخترانی از رسول خدا بوده که در آن زمان به حد بلوغ رسیده بودند. پیامبر همواره خاندان خود را
به نماز فرمان میداد و بر این کار مداومت داشت حتی بعدها در مدینه هم هر گاه که وقت نماز میشد به درِ خانه علی و فاطمه
میآمد و رسیدن وقت نماز را یادآوري میکرد.
پس از این که از پیامبر خواست که خاندان خود را به نماز فرمان دهد، اضافه میکند که ما از تو روزي نمیخواهیم بلکه خود ما به
تو روزي میدهیم، یعنی خواندن نماز سودي براي خداوند ندارد و نماز گزار نباید تصور کند که با خواندن نماز حقی بر خدا پیدا
کرده و یا منفعتی به او رسانده، بلکه این خداست که روزي میدهد و همه به او محتاجند. در پایان میافزاید که سرانجام نیک از
آنِ پرهیزگاري است و هر کسی از خدا پروا داشته باشد عاقبت خوبی در انتظار اوست.
صفحه : 623
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 133 الی 135
اشاره
وَ قالُوا لَو لا یَأتِینا بِآیَۀٍ مِن رَبِّه أَ وَ لَم تَأتِهِم بَیِّنَۀُ ما فِی الصُّحُف الأُولی ( 133 ) وَ لَو أَنّا أَهلَکناهُم بِعَذاب مِن قَبلِه لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلتَ
إِلَینا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِن قَبل أَن نَذِل وَ نَخزي ( 134 ) قُل کُلٌّ مُتَرَبِّص فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعلَمُونَ مَن أَصحاب الصِّراطِ السَّوِي وَ مَن اهتَدي
(135)
و گفتند: چرا (پیامبر) نشانهاي از سوي پروردگارش براي ما نمیآورد! آیا نشانه روشنی که در کتابهاي پیشین بود براي آنان
( نیامد! ( 133
و اگر آنان را پیش از آن (قرآن) عذاب میکردیم، میگفتند: پروردگارا، چرا پیامبري بر ما نفرستادي تا پیش از آن که خوار و
( رسوا شویم، از او پیروي کنیم! ( 134
بگو:
همگی در انتظاریم، پس انتظار بکشید، به زودي خواهید دانست که پویندگان راه راست کیانند و چه کسی هدایت یافته است!
(135)
نکات ادبی
براي تحضیض و تعجیز است. « لو لا » -1
صیغه مبالغه از بیان است، به معناي دلیل روشن و حجت آشکار. « بیّنۀ » -2
جمع صحیفه، کتابهاي آسمانی. « الصحف » -3
که از سیاق آیات معلوم است. « قرآن » و یا به « رسول » یا به بیّنه بر میگردد و یا به « من قبله » -4 ضمیر
است و آن انتظار وقوع حادثهاي خوب یا بد در آینده است. « ربص » تفعّل از « تربّص » . منتظر « متربّص » -5
صفحه 392 از 409
مستقیم، راست. «ّ السوي » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 133 ) وَ قالُوا لَو لا یَأتِینا بِآیَۀٍ مِن رَبِّه ... مشرکان مکه در رویارویی با پیامبر اسلام (ص) و در جهت جلوگیري از گسترش دین
او، به هر کاري دست میزدند و از جمله این که شک و تردیدهایی در حقانیّت او ایجاد میکردند، و مثلًا میگفتند: چرا او
صفحه : 624
معجزهاي از جانب پروردگارش نیاورده است! آنان قرآن را به عنوان یک معجزه قبول نداشتند و چنین تبلیغ میکردند که پیامبر باید
معجزهاي عملی از جنس معجزاتی که پیامبران گذشته داشتند، داشته باشد.
آنها معجزه بودن قرآن را لمس میکردند ولی همان گونه که در برخی از آیات قرآنی آمده، آن را حمل بر سحر و جادو
میکردند و این ترفندي بود که متفکر بزرگ آنان ولید بن مغیره مخزومی پس از مدّتها فکر به کار برده بود و قرآن را سحر
معرفی کرده بود:
فَقالَ إِن هذا إِلّا سِحرٌ یُؤثَرُ (مدثر/ 24 ) پس گفت: این (قرآن) چیزي جز سحري که بازگو میشود، نیست.
آنها چنین تبلیغ میکردند که پیامبر باید هر معجزهاي را که از او خواستند بیاورد.
خداوند در این آیه به آنان چنین پاسخ میدهد که آیا نشانه روشنی که در کتابهاي پیشین بود براي آنان نیامد! منظور این است
که آیا آن حقیقتی که درباره معجزههاي پیشنهادي در کتابهاي آسمانی گذشته به روشنی بیان شده، به آنان نرسیده است!
آن حقیقت این است که هر گاه کسی یا گروهی از پیامبري معجزهاي درخواست کند و او آن معجزه را انجام دهد و آن شخص
ایمان نیاورد، بی درنگ دچار عذاب الهی میشود و هلاك میگردد. این حقیقت، هم در کتابهاي آسمانی پیشین مانند تورات و
انجیل آمده و هم بطور مکرر در قرآن بیان شده است.
منکران پیامبران معمولًا معجزات آنان را حمل بر جادو میکردند و به آن ایمان نمیآوردند:
وَ قالُوا مَهما تَأتِنا بِه مِن آیَۀٍ لِتَسحَرَنا بِها فَما نَحن لَکَ بِمُؤمِنِینَ (اعراف/ 132 ) و گفتند: هر معجزهاي براي ما بیاوري که ما را جادو
کنی، ما به تو ایمان نمیآوریم.
فَلَمّا جاءَتهُم آیاتُنا مُبصِرَةً قالُوا هذا سِحرٌ مُبِین (نمل/ 13 ) پس چون نشانههاي روشنگر ما براي آنان آمد، گفتند: این جادویی آشکار
است.
با توجه به این حالت کافران که در طول تاریخ انبیا چنین بوده است، به صلاح مشرکان مکه نبود که پیامبر اسلام (ص) معجزه
پیشنهادي آنان را بیاورد، زیرا آنها آن
صفحه : 625
معجزه را حمل بر سحر میکردند و ایمان نمیآوردند و عذاب الهی به سراغ آنان میآمد.
135 ) وَ لَو أَنّا أَهلَکناهُم بِعَذاب مِن قَبلِه ... بعثت پیامبر اسلام و نزول قرآن، حجّت را بر مشرکان مکه تمام کرد و آنان - آیات ( 134
عذر و بهانهاي نداشتند و اگر خداوند آنان را در دنیا عذاب میکرد و یا در آخرت به جهنم میبرد، آنان حق اعتراض نداشتند.
این است که در این آیه خاطرنشان میسازد که اگر ما آنان را پیش از آمدن حجّت و نزول قرآن هلاك میکردیم، آنان میگفتند:
پروردگارا، پیش از آن که خوار و رسوا شویم، چرا پیامبري براي ما نفرستادي تا از او پیروي کنیم! البته اگر چنین بود آنان حق
داشتند که اعتراض بکنند ولی خدا هرگز قومی را پیش از فرستادن پیامبر و اتمام حجت هلاك نمیکند، این سنت جاریه الهی در
تاریخ بشري است و در قرآن کریم نیز بر آن تأکید شده است:
صفحه 393 از 409
وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبعَثَ رَسُولًا (اسراء/ 15 ) و ما هرگز عذاب نمیکنیم مگر این که پیامبري بفرستیم.
وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهلِکَ القُري حَتّی یَبعَثَ فِی أُمِّها رَسُولًا (قصص/ 59 ) و پروردگار تو هلاك کننده آباديها نخواهد بود مگر این که
در قلب آن پیامبري مبعوث کند.
در ادامه آیات مورد بحث پس از بیان حقیقت بالا، به پیامبر دستور میدهد که به مشرکان بگوید: هم ما و هم شما همگی در
انتظاریم، پس در انتظار باشید که به زودي خواهید دانست که پویندگان راه راست کیانند و چه کسی هدایت یافته است!
در آیه دیگري این تربّص و انتظار دو جانبه، چنین ترسیم شده است:
قُل هَل تَرَبَّصُونَ بِنا إِلّا إِحدَي الحُسنَیَین وَ نَحن نَتَرَبَّص بِکُم أَن یُصِ یبَکُم اللّه بِعَذاب مِن عِندِه أَو بِأَیدِینا فَتَرَبَّصُوا إِنّا مَعَکُم مُتَرَبِّصُونَ
(توبه/ 52 ) بگو: آیا غیر از یکی از دو خوبی (پیروزي یا شهادت) را براي ما انتظار میکشید!
و ما براي شما انتظار میکشیم که خداوند به عذابی از سوي خویش یا به دست ما
صفحه : 626
دچارتان کند، پس هم شما چشم به راه باشید و هم ما چشم به راهیم.
در آیات مورد بحث، با بیان این که همگی در انتظاریم و در آینده مشخص خواهد شد که چه کسی پوینده راه راست است،
مشرکان را با لحنی تردیدآمیز و با ملایمت و لطافت خاصی که توأم با نوعی تهدید ضمنی است، مورد خطاب قرار میدهد تا آنان
را به تفکّر وادار سازد. قرآن کریم در آیات متعددي از این شیوه استفاده کرده است، از جمله:
وَ إِنّا أَو إِیّاکُم لَعَلی هُديً أَو فِی ضَلال مُبِین (سبا/ 24 ) و همانا ما یا شما یا بر هدایتیم و یا در گمراهی آشکاریم.
فَسَتَعلَمُونَ مَن هُوَ فِی ضَلال مُبِین (ملک/ 29 ) به زودي خواهید دانست که چه کسی در گمراهی آشکار است.
این شیوه از سخن گفتن، در طرف مقابل تأثیر ویژهاي میگذارد و فکر و اندیشه او را به کار میاندازد و حد اقل در او ایجاد تردید
میکند و این خود بستر مناسبی براي پذیرش حق و دست برداري از ستیز و عناد است.
در این جا تفسیر سوره مبارکه طه به پایان میرسد و با پایان گرفتن آن، جلد ششم از تفسیر کوثر نیز خاتمه مییابد. این جلد از
تفسیر، بامداد روز جمعه 25 مرداد ماه 1381 شمسی مطابق با 7 جمادي الثانی 1423 قمري به هنگام تعطیلات تابستانی حوزه علمیه
قم، در شهر مراغه، در یک هواي لطیف و روح نواز به پایان آمد.
صفحه :